گفتمان زاگرس علی اصغر اسدی:خبر سنگین وبهت آور بود ! آنقدر غیر منتظره ،غیر قابل باور و حیرت انگیز که در آنی به سرخط خبر رسانه های کشور قرار گرفت .خبر تلخ وتاسف بار ” قتل عام خانوادگی در ایلام” .آنهم توسط چه کسی ؟! پدر خانواده !!وقتی عصبانیت وی را به مرز جنون می کشاند ،دست به سلاح می برد ،کسی جلودارش نمی شود !سه تن از عزیزترین کسانش را به خاک وخون کشانیده ودر نهایت با یک گلوله به زندگی اش پایان می بخشد!
آری امروز هم مثل همیشه چهار عمل “عصبانیت ،عدم مهارت در خودکنترلی،پایین بودن آستانه تحمل و در دسترس بودن ابزار خودکشی ودگر کشی” دست به دست هم دادند تا بار دیگر ایلام در صدر خبر های تلخ و تالم بار دگر کشی وخودکشی قرار گیرد !
راستی چرا اینگونه شده ایم ؟!چرا به جایی رسیده ایم که در اولین مواجهه با مشکلات شخصی،خانوادگی و اجتماعی با پناه بردن به واژه های ” خودم را می کشم ” “تورا می کشم ” تنها راه چاره برای خلاصی از مشکلات را در حذف خود یا دیگران جستجو می کنیم ؟!
چرا اینقدر زندگی را با تمام زیبایی هایش به کام خود و دیگران تلخ می کنیم ؟چرا نتوانسته ایم در زندگی با ممارست ،شیرینی گذشت ،تحمل ،صبر و زیبایی زیستن با همدیگر را چشیده وبه هم نوعان ،هم شهریان وهم تبارانمان بچشانیم ؟!
چرا اینقدر آستانه تحمل ما ایلامی ها پایین رفته ،کاسه صبرمان ترک بر داشته که در واکنش به طبیعی ترین رویداد ودر مواجهه با بدیهی ترین اتفاق ،مسیر پرخاش و چنگ اندازی به صورت همدیگر را در پیش می گیریم !چرا هر گز نتوانستیم مهارت خودکنترلی را به برگ برنده خود در زندگی تبدیل کنیم ،تا اینگونه غلطیدن عزیزانمان در خون را نظاره گر نبوده وچاره رهایی از حجم انبوه عذاب وجدان را در حذف خود جستجو کنیم !؟
چرا ماموران انتظامی و قضات ما هم به گونه ای آموزش ندیده اند تا درمواجهه با بحران سرکش عصبیت و تنش های خانوادگی از مهارت اجتماعی خود برای فروکش کردن زبانه های آتش خشم بهره گیری کنند !؟ باور کنید همه ما در شکل گیری چنین وضعیت اسف بار ودردناکی در جامعه سنتی ایلام سهیم هستیم !ما ،شما ،قانون ،مامور وقاضی ،پدر ،مادر و فرزندان ،هر کدام به نحوی!
وقتی شب گذشته پسر جوانی از آزارهای پدر به کلانتری محل پناه می برد !یعنی اینکه وضعیت به اندازه ای وخیم است که حس پدرانه و عشق فرزندی هم جلودار یک خشم ویک تصمیم کشنده و بهت آور نخواهد شد !یعنی اینکه اینجا حکمیت به کار می آید تا با چاشنی مهارت مواجهه با یک بحران اجتماعی بتواند از وقوع یک بحران بدتر ممانعت به عمل آورد؟!
اگر واقعا این نقل قول درست باشد که شب گذشته پسر از دست بزن پدر خشمگین به عدالت پناه برده است و مجریان قانون پدر مجنون را به حال خود رها کرده تا اینچنین یک تراژدی غمبار برای ما ایلامی ها رقم زند،باید در رقم خوردن این فاجعه غمبار سهمی به قاضی وکلانتری محل هم داده شود !راستی اگر مهارت ها به یاری مجریان قانون آمده بود بازهم این تراژدی غمبار شکل می گرفت ؟!
بیشتر بخوانید: