عصرایران؛ احسان محمدی- علی انصاریان را با کدام قاب به خاطر میآورید؟ در پیراهن فجرسپاسی، جنگنده و چغر، در پرسپولیس با سری شکسته و بخیه خورده، یک ضربه به ساقهای آرش برهانی که با لباس پاس مقابلش حرکات تکنیکی انجام میداد، آرام و بیخیال وقتی دروازه اولیور کان را در دیدار دوستانه پرسپولیس- بایرن مونیخ باز کرد و بعد با یک شوت سرکش تیر دروازه آنها را لرزاند، همراه با علیرضا نیکبخت واحدی در سریال زیر آسمان شهر که مثلاً نشان بدهند فردا دربی است و رفاقت مهمتر از رقابت است و کارت قرمز فردا، با پیراهن استقلال آرامتر از همیشه، شرمسار مقابل پرسپولسیها، همراه افسی استیل آذین، مقابل پرسپولیس در فینال جام حذفی با لباس گسترش فولاد، بازی در چند فیلم و سریال، خوانندگی، اجرای پرحاشیه در برنامه زابیوکا و ….
برای یک فوتبالیست ۴۳ ساله این همه قاب و خاطره شاید کفایت کند. او هم برای پرسپولیس بازی کرد و هم استقلال ولی با پیراهن شاهینبوشهر از فوتبال خداحافظی کرد. در این سالها انگار آرامتر از همیشه شده بود.
بازیکنی که به خانواده مشهور «انصاریان» که عمویش شیخ علی انصاریان در تلویزیون به صورت پیوسته سخنرانیهای اخلاقی دارد میگفت همه عمرم برای خودم زندگی کردم، به هیچکس اجازه ندادم در مورد مدل مو و لباس پوشیدن و رفتارهایم تصمیم بگیرد، همانطور که در بدترین شرایط نمازم را خواندم چون اهل ظاهرسازی نیستم.
وقتی رسانهها نوشتند «هیچکس حق ندارد به علی انصاریان بگوید مهرداد میناوند رفته است» تکاندهنده بود، دو بازیکن قدیمی پرسپولیس که هر وقت به هم میافتادند هر جمعی را به خنده وا میداشتند و اهل کُریخوانی و شیطنت بودند در اولین هفته از بهمن ۹۹ به کرونا مبتلا شدند. برخی عنوان کردند ویروس را از برنامه اینترنتی که برای شهرآورد ساخته بودند گرفتند. صحت و سقم ماجرا مشخص نیست و حالا فرق زیادی نمیکند، مهرداد رفت و همه دست به دعا برداشتهاند که علی انصاریان به سلامت از این مهلکه گذر کند. خبرهای خوبی نمیرسد. هر وقت میگویند باید معجزه بشود تن من میلرزد.
او فوتبالیستی معمولی نبود. همیشه سرش درد میکرد برای حاشیه و جنجال. نمیترسید از هیچ تنشی. نه فقط ساقهایش را نمیدزدید بلکه سرش را جلوی توپ و ساق پای بازیکنان میگذاشت و همراه با بهروز رهبریفر یکی از مستحکمترین خطوط دفاعی پرسپولیس را ساختند و مهاجمان حریف از دستشان امان نداشتند. پنالتی میدادند، مصدوم میکردند، سر و ابرویشان میشکافت، کارت زرد و قرمز میگرفتند ولی غریزی از دروازه پرسپولیس دفاع میکردند، همانطور که علی پروین دوست داشت گرچه با هر دو به مشکل برخورد و با دلخوری از پرسپولیس جدا شدند.
حالا همه آرزو میکنند او مثل همان روزها که از دروازه پرسپولیس دفاع میکرد، سرش میشکست، میدوید بیرون، کنار زمین بخیهاش میزدند بعد با یک باندپیچی سفید برمیگشت توی زمین، حالا اینطور از سد کرونا بگذرد. به بازگشت او امیدواریم، اینکه بیاید و دوباره فیلم بازی کند، دوباره کُری بخواند حتی وقتی قلبش از شنیدن خبر رفتن مهرداد میناوند پر از اندوه خواهد شد. ناامیدمان نکن آقای بخیه! اندازه کافی رنج دیدهایم در این سال سیاه!
بیشتر بخوانید: