روز موعود فرارسید و در تاریخ ۶۹/۶/۶ یک خودرو که متعلق به سازمان ملل بود، برای تبادل آزادگان به داخل اردوگاه آمد، اسامی برادران را با همکاری بچههایی که زبان انگلیسی بلد بودند ثبت و ما را در دستههای هزار نفری سازماندهی کردند، شب را در اردوگاه ماندیم، به هر اسیر یک دست لباس نظامی عراقی دادند که فردا بپوشیم».
به گزارش گفتمان زاگرس به نقل از ایسنا، اینها برشی از کتاب « بازمانده گردان امیر (ع) نوشته آزاده سرافراز صمصام امیری است، به بهانه ۲۶ مردادماه سالروز بازگشت اسرا به میهن، میهمان یکی از اسرای نویسنده هماستانی شدیم، این فرصت عزیز و مغتنمی برای من بود تا برای اولین بار به گفتوگو با یک آزاده بپردازم، اتفاقی که در طول زندگیم تجربه نکرده و همواره تصاویر و صحبتهای اسرا را از تلویزیون شاهد بودم.
صمصام امیری در گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه مدت اسارتش ۲ سال و چند ماه طول کشید، اظهار کرد: در تاریخ ۱۸ دیماه ۶۶ و در حالی که ۱۸ ساله بودم، به مناطق جنگی و بهعنوان نیروی گردان پیاده ورود پیدا کردم، در تاریخ ۲۷ فروردین ۶۷ در منطقه عملیاتی فاو عراق اسیر شده و ۸ شهریورماه ۶۹ به میهن بازگشتیم، علت این تقسیم زمان بازگشت اسرا مربوط به این بود که اسیرانی که توسط صلیب سرخ ثبتنام شدند در تاریخ ۲۶ مرداد به کشور بازگشتند و دیگر دستهها به نوعی مفقودالاثر محسوب شده و نامی از آنها در لیست صلیب سرخ نبود.
وی به بیان سختیهای اسارت پرداخت و در این خصوص توضیح داد: در ابتدای اسیر شدن برخورد خوبی از جانب نیروهای بعث عراق از ما صورت گرفت و به ما گفته میشد که به اسلام واقعی خوش آمدید، این تفکری بود که بعدها در داعش شکل گرفت و محور اصلی آن مبارزه با شیعیان و ایرانیان بود.
این جانباز دفاع مقدس نگهداری در کانتینر و نرسیدن اکسیژن، پذیرایی با کابل و باتون، برهنه کردن و راه رفتن در برابر دیگر رزمندگان، انداختن در چاه فاضلاب و غلتیدن روی زمین یخبسته را از دیگر شکنجههای زمان اسارت عنوان و تصریح کرد: برقراری تونل مرگ (به این صورت که ۵۰ سرباز در یکسو و ۵۰ نفر دیگر در سوی دیگر قرار داشتند) از دیگر شکنجهها بود که باید از این تونل رد میشدیم و ضربات کشیدههای محکم و پرتاب آب دهانها را تحمل میکردیم که برخی از رزمندگان در این تونل زخمی میشدند.
امیری به توصیف جای استراحت برای یک اسیر در آسایشگاه پرداخت و بیان کرد: فضای آسایشگاه تقسیمبندی میشد، از آنجا که هیچ وسیله اندازهگیری نداشتیم از وجب استفاده کرده و برای هر فرد یک وجب و چهار انگشت یعنی حدود سیسانتیمتر فضا تعبیه میشد، بیشتر بچهها برعکس یکدیگر دراز کشیده تا فضای بیشتری برای استراحت مهیا شود.
این آزاده دوران دفاع مقدس بیماریهای مختلف را عامل شهادت ۸۳ نفر از رزمندگان در طول مدت اسارت خود دانست و گفت: ناکافی بودن سرویسهای بهداشتی و شیوع بیماریهایی نظیر اسهال خونی، ریه و مجاری تنفسی، اعصاب و روان قوای رزمندگان را تحلیل داده و آنها را تا شهادت پیش میبرد، از همه بدتر بیماریهای اعصاب و روان بوده که آثار آن تا به امروز برای من و بسیاری از آزادگان تا به امروز باقی مانده که از جمله این فشارها میتوان به حبس انفرادی، وجود خفقان در اردوگاه، صدای زیاد بلندگو، انتظار شکنجه، دیدن صحنه شهادت دوستان و استرسهای پیدرپی برای بازی گرفتن اعتقادات اشاره کرد.
نماز جماعت در اسارت
امیری با بیان اینکه برگزاری نماز جماعت در اسارت ممنوع بود، اظهار کرد: از آنجایی که رزمندگان برای حفظ واجبات مبارزه میکردند، همه امور به برگزاری این واجب بستگی داشت که در واقع تفاوت ما با عراقیها در معنویت حقیقی ما بود، برقراری نماز جماعت تبدیل به یک مبارزه بین ما و عراقیها شده بود چرا که آنان از معنویت رزمندهها هراسان بوده و تلاش داشتند ما را به ذلت بکشانند، اما به شیوهها و ترفندهای متفاوت تلاش میکردیم نماز را به جماعت برپا کنیم.
جستوجوی علم در اسارت
این جانباز دوران دفاع مقدس با بیان اینکه سرگرمی در روزهای اسارت وجود نداشت، افزود: برای گذران زمان خود رزمندهها به برگزاری کلاسهای مختلف نظیر قرآن، آموزش زبان خارجی، احکام میپرداختیم، اما قلم و کاغذی در اختیار نداشته و برای حل این موضوع از زغال وسط باتری استفاده میکردیم، کاغذ ما هم پاکت شویندهها و سیگار عراقیها بود و یا گاها چوبی را به شکل قلم درآورده و روی خاک تمرین میکردیم.
وی اضافه کرد: طبق قانون اردوگاه تجمع بیش از ۲ نفر ممنوع بود بههمین خاطر کلاسها بهصورت مخفیانه و با تعداد ۲ الی ۳ نفر برگزار میشد، آری هرکس در جستوجوی علم باشد میتواند با کمترین امکانات و حتی مخفی به خواسته خود برسد و این همت و پشتکار است که مانع جدی در راه تلاش افراد نمیشود.
جاسوسان اردوگاه
این آزاده دفاع مقدس در خصوص جاسوسان اینگونه توضیح داد: متاسفانه تعداد کمی از برادران ایرانی از نظر جسمی و روحی کم آورده، اندکی در عقیده ضعف داشتند یا برای رها شدن از شکنجه و بهخاطر یک نان اضافه یا نصف لیوان چای برای عراقیها جاسوسی میکردند، اینها افراد نادانی بودند که خیال میکردند همکاری با عراقیها و معرفی رزمندگان حزباللهی میتواند کمی از درد و رنج آنان بکاهد و البته در سال اول اسارت بزرگترین مشکل اردوگاه این بود که در هر آسایشگاه چند جاسوس وجود داشت که رزمندگان با شناخت از همدیگر به وحدت خوبی رسیدند و این مشکل را حل کردند.
امیری اضافه کرد: یکی از رزمندگان پشت پنجره نشسته و با آینه حرکات نگهبانان را کنترل میکرد، به محض اینکه سرباز عراقی به سمت آسایشگاه حرکت میکرد، نگهبان ما رمز را گفته و ما نماز را به جماعت میخواندیم، تاثیر این نمازها بهقدری بود که حتی برخی از عراقیها هنگام نمازخواندن به ما احترام گذاشته تا جایی که عبدالرحمان یکی از نگهبانان عراقی هنگام برقراری نماز جماعت ما از مقابل آسایشگاه رد شده و سعی میکرد دیگر نگهبانان عراقی متوجه شوند.
این جانباز دفاع مقدس با اشاره به اینکه اسارت و جبهه هر دو یک دانشگاه بوده و نحوه گذراندن ترمهای آنان متفاوت است، یادآور شد: اگر انسان در جبهه اسلحه و آزادی دارد، در مقطعی دیگر یعنی در اسارت در حال گذراندن مبارزه فکری و اندیشهای، حفظ سلامت، حفظ روحیه ایثارگری در برابر دشمن هستیم.
وی با بیان اینکه جبهه یک دانشگاه است که اندیشههای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری در قالب انقلاب اسلامی و دفاع از کشور شکل گرفت، خاطرنشان کرد: در آن دانشگاه شاگردانی تحت عنوان جانبازان، آزادگان، رزمندگان و شهدا تربیت شد که به دلیل موقعیتها و خصلتهای فردی هرکسی که در این دانشگاه شرکت کرده یک امتیاز گرفته است، البته شهدا شاگرد اول این دانشگاه هستند و همه این افراد پیرو یک مکتب یعنی امام حسین (ع) حرکت کردند.
ثبت دیدگاه