جمشید بیگ و مرزهای دفاع استراتژیک
07 مهر 1400 - 23:15
بازدید 2735
26
سرزمین تاریخی ایلام بنا به اسناد تاریخی فراوان بخشی از کشور عیلام باستان بوده است که حدود سه هزار سال پیش از میلاد به فرمان آشور بانی پال منقرض شد؛در کتیبه های بابلی،ایلام را«آلامتو»یا«آلام» خوانده اند که به قولی به معنای کوهستان یا کشور«طلوع خورشید»است.
نویسنده : محمد پور دهقان
پ
پ

به گزارش گفتمان: سرزمین تاریخی ایلام بنا به اسناد تاریخی فراوان بخشی از کشور عیلام باستان بوده است که حدود سه هزار سال پیش از میلاد به فرمان آشور بانی پال منقرض شد؛در کتیبه های بابلی،ایلام را«آلامتو»یا«آلام» خوانده اند که به قولی به معنای کوهستان یا کشور«طلوع خورشید»است.مدتی پس از سقوط ایلام حوزه فرمانروایی آنان به دو منطقه تحت نفوذ پارس ها و مادها در غرب کشور تقسیم شد.

در دوره هخامنشی جزیی از امپراطوری هخامنشی بوده است که بعد از تسخیر ایران به وسیله اعراب مسلمان،احتمال دارد که این ناحیه جزیی از ایالت کوفه بوده باشد.از اوایل قرن چهارم تا ششم خاندان حسنویه کرد بر لرستان و ایلام حکومت می کردند و از سال۵۷۰تا۱۰۰۶اتابکان لر بر ایلام حکومت می کردند.

سرهنری راولینسون؛دیپلمات و شرق شناس معروف بریتانیایی در سال۱۸۳۶میلادی از ذهاب تا منگشت و سراسر خاک ایلام،لرستان و بختیاری را درنوردید و تاریخ این مناطق را از نزدیک بررسی کرد.نام راولینسون در محافل علمی و آکادمیک به چند دلیل ثبت شده است که علت اصلی این موفقیت نسخه برداری از کتیبه بزرگ داریوش در بیستون و رمزگشایی خطوط میخی و ترجمه آن است که با این کار جایگاهی بی نظیر نصیب خویش کرد و یکی از برجسته ترین محققان تمدن آشور است.

راولینسون در سفر به ذهاب و لرستان با یکی از نیای مردمان غرب ایران به نام«جمشیدبیگ »از نزدیک آشنا می شود و از رفتار بی شائبه،شخصیت،اصالت و نجابت میزبانش در کتابش«سفر به ذهاب تا خوزستان» که در کتابخانه ملی مجلس و اسناد ملی ایران نگهداری می شود به نیکی هرچه تمام تر یاد می کند:

«از سیاه چادر جمشیدبیگ تا زنگوان جایی که احمدخان یکی از شرکای والی پشتکوه به سر می برد چهار فرسنگ راه پیمایی کردم؛جاده در حدود۱۹کیلومتری از پایین جلگه چارده ور«چرداول امروزی»تا چهارمین کوه«سفیدکوه»در میان منطقه ای وسیعی و مزروعی امتداد می یابد؛در دامنه ارتفاعات چهارمین از رودخانه ای گذشتم که جلگه آسمان آباد و «چارده ور»را مشروب می سازد و در فاصله کمی در سمت چپ محل پیوستن آن را به رودخانه ای عمیق و پرآب دیدم که از دره عظیمی که تنگ«باباگیری»نام دارد می گذرد،وارد پشتکوه شدم و در چادر جمشیدبیگ رئیس طایفه خزل فرود آمدم؛این شخص همان کسی است که مدت زیادی در«چارده ور»مستقر بوده و با طایفه بزرگ فیلی اتحاد داشته و شورش گوران های بیابان گرد که متخاصم بودند را دفع کرده و خوابانده بود من از رفتار بی شائبه میزبانم که با حالت تملق و چاپلوسی ایرانیان و تا حدی کردان کرمانشاه مغایرت داشت بی اندازه شاد شدم؛او با بی علاقگی مرا به چادر خویش فرا خواند و خوش آمد گفت و کاملا آشکار بود که احترام گذاشتن به یک فرنگی برایش بسیار دشوار است…»

مهمترین مسأله از نظر جمشید بیگ خزل که به عنوان اولین بنیان گذار نظام قبیله ای در ایران قلمداد می شود؛بوجود آوردن طایفه ای مستقل و قدرتمند با مرزها و خط تالوگ کنترل شده بدون دخالت قدرت وقت«ژاندامری سابق» و در واقع کشمکش،پیکار و نزاع فرساینده و خونین و یا هزینه های خارج از حد آن زمان است.

برای نخستین بار در ایران اهتمام و دقت به استراتژی و مرزهای تضمین شده طبیعی برای ممانعت و جلوگیری از تهاجم اقوام و گروه های متخاصم نظیر«گوران ها در زمان جمشیدبیگ» و جلوگیری از خرابی های بزرگ و کشت و کشتارهای بی رحمانه بوسیله جمشیدبیگ خزل پایه ریزی شد و بوجود آمد.

دوران جمشید بیگ پیش از آنکه صرف جریان روزمره زندگی،گذران عمر و زیست عشایری شود صرف ایجاد مرزهای طبیعی و استراتژیک برای ایجاد یک طایفه«قبیله» وسیع بر پایه دیسیپلین،امنیت،اقتدار و عدالت در پشتکوه«ایلام قدیم»بر اساس آداب،سنن،فرهنگ،المانها و معیارهای آن برهه بوده است؛تشکیل قبیله ای قوی و مستقل در سال۱۳۱۵هجری شمسی که راولینسون آن را در همین سال ثبت کرده است بوسیله جمشید بیگ خزل یک دگردیسی و تحولی عظیم  و رنسانسی بزرگ در نظام قبیله ای و طایفه ای ایران که اساسا بعداً جای خود را به نظام ملوک الطوایفی داد قابل بحث و تأمل است که این تحول در ابعاد اجتماعی،اقتصادی،سیاسی،فرهنگی و ارتباط گسترده با خوزستان، کرمانشاه،همدان و بویژه تهران بسیار چشمگیر بوده است.

از دیدگاه نخستین بنیان گذار نظام قبیله ای در ایران تشکیل طایفه و قبیله ای قوی و مستقل و بدون وابستگی به قدرت مرکزی با مرزهای مطمئن و قابل کنترل بدون صرف نیروی نظامی وقت«ژاندامری سابق»بیش از حد و یا هزینه های خارج از اندازه و اداره آن زمان که برپایه کشاورزی و عمدتا دامداری استوار بوده می باشد.

ایلام قدیم‌ و خطه آباد و سرسبز چرداول با رودخانه آن سرزمینی که تاریخی بس دلپسند و پرماجرا داشته است برای جمشیدبیگ خزل صرفا یک مرکز سیاسی ماجراجویانه از نوع آنچه بوسیله فاتحان گذشته در ایلام بوجود آمده بود به حساب نمی آمد؛بدون تردید ایلام و منجمله چرداول به دلایل مختلفی از جمله علل زیر مورد توجه جمشیدبیگ قرار گرفته است که نگارنده با رجوع به کتاب«سفر از زهاب تا خوزستان»اثر تاریخی«سر هنری روالینسون»مورخ و شرق شناس شهیر انگلیسی به واکاوی آن با تورق کتاب های مختلف و صحبت با کارشناسان تاریخ به این دلایل رسیده است:

۱-موقعیت استراتژیکی ایلام قدیم و‌ چرداول؛جمشید بیگ واقع بینانه می اندیشید که در آن سوی رودخانه پرآب چرداول قبایل بیابان گرد مثل گوران ها که تا آن زمان هرگز هسته متمرکز و طایفه ای مستقل نداشتند،بعدها نیت تهاجم و تخاصم به سرزمین آباد و سرسبز چرداول را در سر خواهند پروراند که بعدها این چنین شد و جمشیدبیگ و طایفه مقتدرش چون دژی مستحکم در برابر آنها ایستادند و در نبردی سنگین آنها را شکست داده و متفرق ساختند؛لذا رودخانه چرداول یک مرز طبیعی و استراتژیک قلمداد می شد.

۲-دلیل دیگر توجه جمشیدبیگ به مقابله با گوران ها و پراکنده کردن اردوی آنها موقعیت ژئوپولتیکی و ارزش نظامی رودخانه چرداول در آن زمان بوده است زیرا چرداول در نقطه ای قرار گرفته بود که سرشاخه اصلی آن پس از جاری شدن از مبدأ خود و ریختن به رودخانه سیمره بسیار به هم نزدیک شده و مجددا از هم دور می شوند؛در نتیجه استقرار در چرداول می توانست علاوه بر تشکیل هسته متمرکز طایفه و قبیله ای قوی و مستقل بر حفظ مرزهای غربی،مناطق شمال و جنوب غربی را نیز حفظ و کنترل کند.

۳-روابط بازرگانی با دنیای خارج از پیرامون ایلام و چرداول علاقمند ایجاد قبیله و طایفه ای نیرومند و احداث راه های مطمئن و کنترل شده ای بود تا جمشیدبیگ خزل بتواند دست به روابط بازرگانی گسترده برای قبیله خود بزند و این ارتباط را بعدها از طریق تعامل با کرمانشاه،همدان و سپس تهران ایجاد کرد.

راز اشتهار و آوازه جمشیدبیگ خزل که روالینسون مورخ بزرگ و شرق شناس انگلیسی بدون ملاحظه پرده از آن در کتاب معروف خود«سفر از زهاب به خوزستان»بر می دارد بر فرمان راندن بر یک قبیله سیاسی بزرگ و سرشار از استقلال و هویت ایلی نبوده است بلکه قبیله تحت سیطره او در آرامش و امنیت زیست می کردند و بنیان گذار و موجد چنین فضا و مجموعه ای بدون تردید کسی جز جمشید بیگ نبود.

محیطی که مرزهایش آرام و بی خطر و درونش علیرغم تفاوت های اقلیمی و نژادی و اعتقادی تفاهمی بس شکوهمند و مستمر را نخستین بار در تاریخ نظام قبیله ای ایران به تجربه نشست و مهمترین استراتژی او پدید آوردن مرزهای امن قبیله ای در برابر بیابان گردانان همتای گورانی جنوب غرب ایران بود و جمشید بیگ در این نقطه به دنبال امنیت بود نه تخاصم،اما در واقع مرزهای طبیعی نظیر رودخانه چرداول و استفاده بهینه از پتانسیل عظیم آن به عنوان مرز استراتژیک اهداف بالاتر و برتر جمشید بیگ را در تأمین امنیت و ثبات مرزهای قبیله ای و طایفه ای ایلام آن زمان تشکیل می داد و در حقیقت جمشید بیگ خزل که او را باید نیای مشترک مردمان ایران زمین قلمداد کرد حیات خویش را وقف دو هدف عمده و بزرگ کرد و آن دو هدف عبارت بودند از:

۱-ایجاد مرزهای طبیعی دفاع استراتژیک قبیله ای۲-مقابله با قبایل بیابان گرد متخاصم نظیر گوران ها در کرمانشاه.

فضایی که جمشید بیگ و به دنبال آن فتاح خان و پسرش مرتضی خان در ایلام آن زمان ایجاد کردند پر از هیبت،شکوه و نظم و دارای تشکیلات منسجم و سازمان دهی شده بود که واکاوی و مطالعه آن انسان را به یاد سمفونی های عظیم بتهوون می اندازد به دیگر عبارت همان گونه که سمفونی های بتهوون پر از نظم،دیسیپلین،شکوه و قدرت است نظام یکپارچه طایفه ای و قبیله ای ایلامیان در زمان جمشیدبیگ خزل نیز سرشار از نظم،اقتدار،هویت و استقلال بود با این تفاوت که آهنگ زندگی،امنیت و جاودانگی در آن شاداب تر و انسانی تر است.

ثبت دیدگاه

1 دیدگاه برای “جمشید بیگ و مرزهای دفاع استراتژیک”
  1. درود بر دکتر پوردهقان؛دست مریزاد خیلی زیبا و بی نقص روایت کرده اید و درود خدا بر روح جاودانه جمشیدبیگ نیای بزرگ ایلام

    پاسخ
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.