گفتمان، امیرحسین فتاحی:: دو واژه انقلابی و جهادی مدتهاست که بر سر زبان تعدادی افراد خاص بعنوان مدیر افتاده است و مدام ازاین واژه ها به سود خود و زیان مخاطبینشان که تقریبا وجود خارجی ندارند استفاده میکنند.
دو واژه ای که وقتی بیان می شوند با طعنه و بغض و کینه از سوی دایه های دلسوزتر از مادری گفته میشود که بیشترین آنها کمترین نقشی در شکل گیری انقلاب نداشته اند و صرفا فقط برای تبلیغ و از زیرکار دررفتن و گرفتن پست و مقام و تخریب رقیبانشان از آن بهره مطلوب میکنند.
این روزها که بیشتر از هر زمان دیگری مردم زیر بار مشکلات اقتصادی قد خم کرده و ناراضی و سرگردان از شرایط موجود هستند ،با پدیده ای بنام مسئولان و مدیران انقلابی نما و تبلیغ گرا مواجه شده اند که تنها دغدغه آنها دراین روزهای سخت و پر از اتفاق و حوادث ،نشان دادن خود به عنوان یک قهرمان انقلابی و جهادگر آن هم در پناه این دو واژه است .
استان ایلام از جمله استان هایی است؛
که مردمش در دوران دفاع مقدس برای دفاع از کیان انقلاب و کشور سنگ تمام گذاشته اند و با جان و مال و زندگی خود به صیانت از کشور پرداخته اند،حال سایه مدیرانی پرادعایی را بر روی سر خود احساس می کنند که کمترین اراده ای برای صیانت از منافع این مردم از خود نشان نمی دهند .
استان ایلام به کارگاه آموزشی برای بعضی مدیران بی سواد و کم تجربه و بی مهارتی تبدیل شده که با خیالی راحت بر صندلی های مدیریتی تکیه زده و بی سوادی و بی تجربگی خود را با دو واژه انقلابی و جهادی تطهیر میدهند و بدتر اینکه میخواهند از خود قهرمان نیز بسازند!
این روزها ایلام حیاط خلوت آسیب های اجتماعی رنگارنگی از جنس قتل، سرقت، گروگانگیری، خودکشی و تصادف شده و بدتر از همه اینها رشد قارچ گونه مدیران بی تجربه و کم لیاقتی را شاهدیم که شعار و رفتار آنان با روحیه و منش انقلابی مردم این دیار همخوانی ندارد.
در استان کوچک ایلام دست کم هفته ای یک حادثه و کما بیشتر نیز رخ میدهد و نقش مدیران و مسئولین این دیار در جلوگیری این اتفاقات نیز صرفا نقشی شبیه به نوش داروی بعداز مرگ است که از درون آن چیزی جز پاک کردن صورت مسئله و تبلیغ و خودنمایی راه و چاره و اصولی قابل لمس نیست .
حادثه گروگانگیری و قتل کارکنان اداره کل اموال و املاک بنیاد مستضعفان جدا از علت و ریشه این اتفاق که بازهم به ضعف قوانین استخدامی و عدم امنیت شغلی و ضعف مدیریتی برمی گردد، نشان داد که سرپرست این نهاد در عمل هیچ نشانی از نام و عنوان این دستگاه با خود به همراه ندارد و در بزنگاه بحران برای نجات پیدا کردن خود مسند مدیریت را ترک نموده کما اینکه میتوانست به عنوان یک مدیر انقلابی واقعی با اقناع فرد گروگانگیر و آرامش دادن او را آرام کند و سرنوشت دیگری برای پرسنل این نهاد رقم بزند.
اما افسوس که اینگونه نبود و بحران در درون و نه در بیرون به گونه ای ضعف کارکردها را به نمایش گذاشت تا در آنی همه تشتها با هم بر زمین زده شود و صدای رسوایی جهانی را در نوردد.
میشود به گونه ای کار کرد ،تصمیم گرفت ،سیاستگذاری و مدیریت کرد تا نه حقی از کسی بر زمین بماند و نه کسی برای بلند کردن حق خود از زمین انگشت خشم در حلقه ضامن نارنجک ببرد یا ماشه ای را بچکاند !
ثبت دیدگاه