گفتمان، علی اصغر اسدی :: نمی خواهم با پناه گرفتن در پشت واژه ها و کلمات قلمبه سلمبه و بازی با واژه ها ،صرفا نگارنده مطلبی باشم که فقط سهم آن پرکردن صفحه ای رسانه در اختیارم شده یا اینکه در فضای مجازی دنبال چند استیکر لایک و آفرین و …باشم .
مجالی یافتم که مثل همیشه با گشت و گذاری در فضای مجازی و رسانه ای استان از آخرین خبرها ،رویدادها و مواضع همکاران و فعالین سیاسی استان در خصوص موضوعات مختلف کسب اطلاعی کرده باشم .
به یکباره وجیزه ای توجه ام را به خودجلب کرد ،مطلبی با قلمی نامعلوم اما آغشته به بغض و کینه که از لابلای رج به رج جملات این مطلب ،تهمت و افترا در پیشگاه خواننده رژه می رفت !
مع الاسف باید گفت باوجود اینکه همه ما حداقل در ساختار سجلی امان نام و نشان مسلمانی و مذهب جای خوش کرده !اما توهین ،هتک حیثیت کردن ها آنچنان جز به جز زندگی ما را در نوردیده است ،با بی پروایی هر چه تمامتر خود را شریک نگارنده این دست مطالبی نمودیم که با تار تنفر و پود تهمت ، آغشته به جوهر بی اخلاقی بر سرانگشتان ما گروه به گروه و تالار به تالار در پرواز بود !
مطلبی که سرتاسر آن بی بهره گی از اخلاق را برای لگدمال کردن مرامهایی که انسانیت حول آن می چرخد به نمایش گذاشت ،شور بختانه کسانی ناشر آن در فضای مجازی شدند که خود را عالم به اخلاق ،معنویت و پیش از آن الگوی سیاستورزی بر مدار انقلابیگیری خطاب می کنند.
کاری نداریم که در پشت این نگاشته های بی نام و نشان چه قلمی و با چه نیتی خوابیده و هدف از بر زمین کوبیدن تشت رسوایی پر کشیدن اخلاق در جامعه چیست ؟!
کاری نداریم که مخاطب این وجیزه چه کسی است و چه حقی از نگارنده مجهول آن در معرض تضییع قرار گرفته که اینگونه اخلاق را با تمام وجوهش پیش پای بازی های سیاسی و قدرت طلبی ذبح کرده است !
اما به عنوان فردی که سالهاست در عرصه اطلاع رسانی ،خبر نویسی و تحلیل و تفسیر اتفاقات بر بستر رسانه تلمذ می کنم ،از میان اجزای این نگارش زنگ خطر مرگ اخلاق را به وضوح به گوش شنیدم !
بی گمان سکوت در مقابل این هرزگی در فضای مجازی را شراکت در خیزش بی اخلاقی در سپهر رسانه ای نوین استان و سربازی بی جیره و مواجب در پاسداشت بی مهری و فلاکت روح همسان می دانم.
پس این را به مثابه هشداری اول برای خودم ،دوم برای جامعه رسانه ای ،سوم برای ساحت سیاست و آخر برای یکایک افرادی قلمداد می کنم که با تنفس در این هوای مسموم در معرض تهدید و آسیب جدی قرار دارند
پس عریان و بی پیرایه عرض می کنم با مطالعه این مطلب سرشار آلوده به تهمت و افترا یک نکته به روشنی بر نگارنده مسجل شد که هدف از نگارش نه تخریب مخاطب این وجیزه بلکه کنشی سیاسی از سوی جریانیست که خود را بازنده بازی قدرت یافته اند !
حال قلم از نیام کشیده و به جوهر کین و بی اخلاقی آغشته و با چرخش کلمات وهن آلود بر بستر مجازی ،ثلمه آبرو و حیثیت صاحبان نام و نشان را هدف غایی و نهایی خود از این لغزش قلم قرار دادند
و روی قلمم کیست ؟!
برادری که عنوان انقلابیگیری را سپری برای قدرت اندوزی قرار داده اید ،سالها دندان بر لب گزیدی تا در ساحت سیاست و به جیب زدن قهارانه حکم فلان ستاد و بهمان گروه سیاسی به نام و نانی برسید!
شمایی که سیاست را اندرونی سیاه طماعان قدرت قلمداد می کردی برای چپاول مال و دارایی ملت و وابستگی فراتر از جناح و طیف خود را تعلق به انقلاب معنا و آن را نوری در تاریکخانه فساد معرفی کردید!
امروز دولت و تفکری که خود را برایش به آب و آتش زدید روی کار آمده است!مگر روزگاری چوب خط پایان دولت غیر همفکر خود را در پستوی دغدغه هایتان پنهان نمی کردید؟!
خوب امروز همان دولت مورد خواست شما با شعار انقلابی و رفع مشکلات جهادی از زندگی مردم روی کار آمده است ،خوب دلیل این همه نق زدن ها و خراب کردن های کارگزاران این دولت در استان چیست ؟!
طبیعت ساختارهای مدیریتی این است ،از بین چند گزینه مطرح ،یکی به هر تقدیر قبای مدیریت بر دوش می اندازد !قرار نیست برای دستگاه مدیریتی چند مدیر انتصاب شود !
بالاخره یک نفر استاندار میشود یکی فرماندار یکی بخشدار و یکی معاون و…..قرار نیست که همه فعالان سیاسی و انتخاباتی مدیر کل و فرماندار و بخشدار شوند !
میدانیم ریشه این همه بی اخلاقی به خاطر جای ماندن از قافله برای جمع آوری غنایم سیاسی است!و بدرستی هم روشن شد !چون اگر غیر از این بود که کسی براحتی نمیتواند بر اعتقادات خود اعم از سیاسی یا فکری یا مذهبی پای بگذارد.
اگر واقعا کسی به یک ساختار ،تفکر ،جریان و ایده ای اعتقاد قلبی داشته باشد ،تصمیم اتخاذ شده از سوی بزرگان خود را حجت می داند و با گذشت و ایثار از تمام قدرت و ظرفیت خود برای بهروزی و موفقیت جریان فکریش در راس مدیریت بهره گیری می کند.
امروز جریانی به نام انقلاب و تفکر برآمده از جهاد و خدمت به مردم روی کار آمده است و شما هم خود را حامی آن می دانید ،اما هیچ فکر کرده اید هنوز یکسال نگذشته است این جریان دارد از چشم مردم می افتد؟
دلیلش را می دانید ؟!
وقتی مردم می بینند مدیران این جریان حتی از حمایت عقبه سیاسی اش محروم شده و جاماندگانش از قافله قدرت ،با تهمت و افترا مدیرانش را از زیر تیزی بی اخلاقی عبور می دهند ،باید به چه چیز این جریان امید ببندند؟!
وقتی حامیان این جریان به جای کمک به مدیران صفی آن در میدان خدمت ،در پشت جبهه تا دسته دشنه را در پشت آنان فرو کرده اند ،چگونه باید الگویی موفق از مدیریت انقلابی و جهادی را به مردم عرضه کنند ؟
وقتی در مردم این تصور غلط شکل گیرد که فلان مدیر به جای رفع مشکلات مردم تمام هم و غم را برای رتق و فتق امور خانواده اش به کار بسته است ،چگونه باید به این جریان اعتماد کنند و بار دیگر خروجی صندوق رای را به نام آنان رقم زنند !؟
یک نکته پایانی را خوب یادتان باشد ؛اعتماد ولو اقلیتی به جریان انقلابی در عرصه مدیریت کشور فرصتی همیشگی نیست ،اگر این جریانی که واژه های اصیل انقلاب را به عاریه گرفته اند در مدیریت کشور و رفع دغدغه های مردم ناکام بمانند یعنی انقلاب شکست خورده است و این دیوار بی اعتمادی هم بالا و بالاتر خواهد رفت !
آیا فکر نمی کنید اولین کسی که از شکست انقلاب آسیب می بیند حامیان فکری همان انقلابند ؟! البته اگر حامیانش انقلاب را برای ماندگاری و اعتلای انقلاب بخواهند نه بخاطر احساسی که از انتخابات و غنیمت به آنان دست داده است !
خوب بیاندیشید که ذبح نیروهای ارزشمند این استان در پای منافع زودگذر قدرت طلبانه آسیبی جبران ناپذیر است که صدای آن بعدها بلند خواهد شد !
والعاقبه للمتقین
بیشتر بخوانید: |
نمایندگان مجلس و دوراهی انقلابیگیری یا تظاهر به انقلابیگری ! |
دولت رییسی و چالشی به نام مسئولین ستادهای انتخاباتی در استان ایلام! |