سیاسی
| 4 سال قبل

واکنش عباس عبدی به اظهارات علم الهدی: از نظر ایشان هر تبلت یا موبایل یک شاهراه ارتباطی برای بی‌دینی است / پا گذاشتن در اینستاگرام، یعنی دور شدن از دین آقایان؛ خودشان هم بیایند، دین خود را از دست می‌دهند، چه رسد به کودکان و جوانان / معلوم نیست چرا تا کنون جلوی انتشار این ابزارها را نگرفته‌اند

چند سال پیش با یکی از اعضای اصلی فرهنگستان علم گفت‌وگویی داشتیم که در آنجا صریح گفت با خواندن امیل دورکیم نمی‌توان به گزاره‌های دینی مطابق معیارهای رسمی معتقد بود. کاملا هم درست می‌گفت. در حقیقت نه اینکه کتاب‌های فلسفی و اجتماعی غرب را خواندن افراد را بی‌دین می‌کند، بلکه با خواندن آنها ممکن نیست که بتوان از گزاره‌های دینی این جماعت دفاع کرد، ولی می‌توان به معنای دیگری دیندار بود؛ معنایی که البته مورد تایید اینها نیست.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب:عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی در یادداشتی نوشت: به نظرم نحوه مواجهه با اظهارات و مواضع برخی اصولگرایان را باید تغییر داد و از منظر تفهُّمی آنها را تحلیل کرد. اخیرا دو تن از این آقایان سخنانی را اظهار کرده‌اند که با رویکرد تفهمی می‌توان با آن همدلی کرد.

اول یکی از روحانیون قم است که اظهار کرد: «متاسفانه در حوزه علمیه تولیدات فیلسوفان نجس غربی خوانده می‌شود؛ این کتاب‌ها کتب ضاله است و انسان تا وقتی فرقان ندارد، نباید به سراغ آن برود؛ اگر فرقان نباشد ما تبدیل به فضلایی می‌شویم که ابزار عرفی‌سازی دین هستیم.»

به نظر من از زاویه خودشان کاملا دقیق و درست گفته است. همه کسانی که این گفتار را رد می‌کنند، متوجه ماجرا نیستند. چند سال پیش با یکی از اعضای اصلی فرهنگستان علم گفت‌وگویی داشتیم که در آنجا صریح گفت با خواندن امیل دورکیم نمی‌توان به گزاره‌های دینی مطابق معیارهای رسمی معتقد بود. کاملا هم درست می‌گفت. در حقیقت نه اینکه کتاب‌های فلسفی و اجتماعی غرب را خواندن افراد را بی‌دین می‌کند، بلکه با خواندن آنها ممکن نیست که بتوان از گزاره‌های دینی این جماعت دفاع کرد، ولی می‌توان به معنای دیگری دیندار بود؛ معنایی که البته مورد تایید اینها نیست.

در ادامه نیز گفته‌اند اول باید بر فرقان مسلط بود بعد آنها را خواند، یک شرط بلاتاثیر است، چون پس از تسلط بر فرقان فرد را بی‌نیاز از خواندن هر کتاب دیگری می‌کند!

علت این مخالفت نیز روشن است. ممکن نیست که با این دانش اندک یا در واقع کم‌دانشی روشن بتوانند منطق و گزاره‌های اصلی و بنیادین علوم اجتماعی و انسانی را رد کنند.

اصولا همین که قصد آنان پاسخ دادن به این علوم یا مقابله با آن است، نشان‌دهنده ضعف اندیشه‌ورزی است. بنایی فکری که براساس این نگرش ساخته شود دیر یا زود فرو می‌ریزد. نوعی خودشیفتگی عجیب در این افراد وجود دارد که گویی همه بر باطل هستند و حقیقت چون خورشید فروزان در کف دست آنان است و دیگران نیز راهی جز کسب این حقیقت ندارند.

این گزاره فقط با نجس و ضاله دانستن کتاب‌های علوم انسانی و اجتماعی و فلسفی غرب برای خود جایی انتظار دارد. در حقیقت درست می‌گویند که اگر کسی این کتاب‌ها را بخواند از نگاه دینی آنان ناامید خواهد شد. اگر پیش از انقلاب هم روحانیون توصیه به خواندن این متون می‌کردند، به این علت بود که آنها را نافی برداشت دینی خود نمی‌دانستند و نگاه آنان به دین متفاوت از اینها بود.

مورد دوم سخنان امام جمعه مشهد است که گفته‌اند: «چرا به دستان بچه روستایی تبلتی بدهیم که ۱۰برابر آنی که در این تبلت درس آموزش‌وپرورش دیده‌اند؛ به شبکه‌های اجتماعی، مراکز فساد و رسانه‌های خارجی نفوذ کنند و تمام بدآموزی‌هایی که این جوان و نوجوان ما را از باور اسلام و دین جدا می‌کند، در اختیار او بگذاریم؟ به ‌جای اینکه تبلت و لپ‌تاپ وارد کنیم و واردات کالای خارجی و بیگانه را در کشور توسعه دهیم و ابزار فساد را توسعه دهیم، بودجه‌ای در اختیار صداوسیما قرار دهید که در اسرع اوقات مساله آنتن‌دهی را به تمام نقاط کشور و روستاها بیشتر کنند.»

اگر بخش اخیر این گفتار را نادیده بگیریم که توضیح خواهم داد بقیه‌اش کاملا درست و دقیق است. هر تبلت یا گوشی موبایل یا رایانه یک شاهراه ارتباطی آزاد برای بی‌دینی (آن‌طور که وی از دین درک می‌کند) است. تردیدی در این نیست. اینها سبک دیگری از زندگی، فهم و منطقی متفاوت را به روی فرد می‌گشایند که با ذهنیت دینی مورد نظر آقایان هیچ تناسبی ندارد. فقط معلوم نیست که چرا تا کنون جلوی انتشار این ابزار را نگرفته‌اند. دیگر تقریبا دیر شده است. پا گذاشتن در اینستاگرام، یعنی دور شدن از دین آقایان. خودشان هم بیایند، دین خود را از دست می‌دهند، چه رسد به کودکان و جوانان. نه فقط اینترنت، بلکه حتی آموزش نیز کمابیش این اثر را دارد، هر چند آهسته‌تر و کم‌دامنه‌تر.

البته گزاره پایانی آقای علم‌الهدی که تقویت بودجه صداوسیما است قدری عجیب است. چون این رسانه همه جا آنتن می‌دهد و در دسترس است، ولی چون مردم آنتن ماهواره دارند، خود را بی‌نیاز از دیدن سیما می‌دانند. باید فکری برای اجرای دوباره قانون ماهواره کنید. به علاوه فرض کنیم چند جای محدود هم آنتن ندهد، آنکه مساله‌ای نباید باشد.

اینترنت را باید برای دانش‌آموزان فراوان شهرها و روستاهایی که دسترسی به آن دارند قطع کرد تا بی‌دین نشوند، تعداد اندکی از روستاهای دورافتاده اصولا در این فرآیند اهمیتی ندارند. به‌نظر می‌رسد افزایش بودجه صداوسیما مشکلی را حل نمی‌کند، چون آموزش اینترنتی با آموزش از طریق تلویزیون به کلی تفاوت دارد. آنان که به ایشان مشورت داده‌اند، باید توضیح کامل‌تری می‌دادند که صداوسیما یک رسانه یکسویه است و اینترنت دوسویه و حتی چندسویه است.

گرچه دیدگاه‌های این آقایان نتیجه‌بخش نیست و با آن مخالفم، ولی به نظرم چارچوب آن از زاویه دید گویندگان قابل درک است.