سیاسی
| 11 ماه قبل

آنومی غفلت جمعی خالص گرایان

گفتمان،امین جمشیدزاده: آنومی یک وضعیت در جامعه است که با ریشه کردن بی تفاوتی و یا شکست استاندارد رایج یا راهنمایی برای افراد تعریف می شود و در واقع به معنای عدم وابستگی شخص و جامعه است که به چندپاره شدن می انجامد؛ جامعه وقتی آنومیک می شود که نتیجه فوری آن بی اهمیتی و بی تفاوتی افراد در قبال یکدیگر و همنوعان است و ارزش شدن ضد ارزش است و مردم با غالب شدن این پدیده نابهنجار از نظر ذهنی،شخصیتی و رفتاری دچار تناقض و بلاتکلیفی می شوند و جامعه لحظه ای می شود نظیر کاری که رقیب سنتی اصلاح طلبان؛ اصولگرایان بیش از دو سال است با جامعه و گفتار درمانی برای کالبد جامعه ایران تجویز می کند و مردم با مشکلات عدیده و مصائب اقتصادی و معیشتی دست به گریبان هستند و خیلی ها با سیلی جلوی خانواده صورت خویش را سرخ نگاه داشته اند و هر ماه با گرانی و تورم فزاینده لحظه ای و ساعتی سفره های زندگی مردم کوچک‌ و کوچک تر می شوند و در این راستا تعامل با جهان و به ویژه برداشتن دیوار تحریم بخشی مهم از مرتفع کردن صورت مسأله است و بخش دیگر راه اندازی انواع گفت و گوها در همه زمینه ها،حیطه ها،موضوعات،مشکلات جامعه، تعیین نقشه راه و اطلس اقتصادی کشور و  آسیب شناسی ساختاری بنیادی برای مرتفع شدن و برون رفت و چاره ای راهبردی و عملی اندیشیدن که نیازمند اجماع کلی است بیش از پیش حیاتی تر می شود.

برخی شرایط که گاهی اوقات در حزب اصولگرایان به ویژه پایداری به وجود می‌آید می‌تواند باعث شود که افراد؛نوعی حالت روانشناختی نافردی شدن را تجربه کنند. این حالت سبب کاهش محدودیت‌های معمول سیاسی و اجتماعی در برابر رفتارهای تکانشی و سرکشی و طغیان و پیامدهای ناپدید شدن در حزب می‌شود. مردم اغلب در جمع رفتاری متفاوت با رفتار در تنهایی دارند برخی محققان بر این باورند که مردم در موقعیت‌های نظیر شورش فردیت زدایی گمنام در گروه حل شده‌اند. یعنی این احساس که هویت شخصی خود را از دست داده و به صورت گمنام در حزب حل می‌شود.

بسیاری از موقعیت‌های اضطراری در آغاز مبهمند مردی که تلوتلو می‌خورد آیا بیمار است یا مست؟ زنی که در معرض تهدید به نظر می‌رسد آیا بیگانه ای او را تهدید می‌کند یا با شوهرش جر و بحث دارد؟دودی که دیده می‌شود از آتش سوزی برمی‌خیزد یا بخار است که از پنجره بیرون می‌زند؟یکی از روش‌های معمول در برابر چنین معماهایی این است که از اقدام به عمل دست نگه داریم.البته احتمال دارد در آن صحنه مردمان دیگری را هم ببینید که بنا به همان دلایل طوری رفتار می‌کنند که گویی هیچ مشکلی وجود ندارد؛نام این وضعیت غفلت جمعی یا کثرت گرایی است یعنی هر یک از افراد گروه با رفتاری حاکی از اینکه گویی موقعیت اضطراری نیست دیگران را گمراه می‌کند شبیه همان چیزی که امروزه خالص گرایان در برابر افکار عمومی جامعه در انظار دید همگان قرار داده‌اند.

ما همگی چیزهایی در این باره شنیده ایم که وقتی کسی باعث می‌شود که شخص بعدی واکنش شدیدتری نشان دهد در نتیجه جمعیتی وحشت زده ایجاد کرده ایم؛ موقعیت عکس که در آن جمعیت افراد خود را به عدم واکنش وا می‌دارد ممکن است رایج‌تر هم باشد؛غفلت جمعی مانند آنچه که امروزه خالص گرایان و ایدئولوگ‌های اصولگرایان در ایران انجام می‌دهند منجر به اضطراری ندانستن موقعیت در انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ می‌شود.فرایند تعیین کننده در اینجا لوث مسئولیت است وقتی شخصی بداند که افراد دیگری نیز حضور دارند.

بار مسئولیت تنها بر دوش او نمی‌افتد هر یک از آنها می‌تواند فکر کند که کس دیگری تا به حال باید کار دیگری انجام داده باشد و کس دیگری دخالت خواهد کرد؛ اما این فرایند نمی‌تواند رویدادهایی از قبیل گعده‌های شبانه پدرخوانده پایداری در پشت صحنه را که در آن اضطراری بودن آن کاملاً آشکار است را توجیه کند.نوع دوستی در واقع رفتاری است که قصد آن کمک به دیگران است مثل رفتاری که امروز اصلاح طلبان در کالبد جامعه انجام می‌دهند حتی وقتی هیچگونه سود و نفعی عاید آنها نشود یا انتظار نفعی نرود.اصلاح طلبان در واقع وقتی می‌بینند که جامعه پریشان است پریشان می‌شوند و مصائب اقتصادی و معیشتی مردم آنان را سخت می‌آزارد و وقتی رنج‌های دیگران پایان می‌پذیرد احساس راحتی می‌کنند همان کاری که در ۲ خرداد ۷۶ انجام دادند.

یکی از اولین وظایف روانشناسی شخصیت خالص گرایان توصیف تفاوت‌هایی است که آنها را از اصلاح طلبان متمایز می‌کند ولی رویکرد صفات به خودی خود شخصیت خالص‌گرایان را نشان نمی‌دهد بلکه نوعی جهت‌گیری کلی و روش‌هایی است که ویژگی‌های ثابت این افراد را می‌سنجد صفات شاخص شخصیت پنهان آن ها را به دست نمی‌دهد و در این رویکردجامعه شناسان و روانشناسان سپهر سیاست می کوشند لایه های پنهان شخصیت اصولگرایان را ارائه دهند برای پرداختن به دومین کار عمده جامعه شناسی و روانشناسی شخصیت خالص گرایان یعنی در آمیختن و ترکیب فرایندهای متعددی که بر تعامل‌های شخصی و سیاسی آنها با محیط‌های اجتماعی و سیاسی تاثیر می‌گذارند و وجود یک پارچه آنان را رقم می‌زند.

در این راستا این سوال که هیچگاه به نحو قانع کننده‌ای به جامعه پاسخ داده نشده،نیز مطرح می‌گردد که تا چه حد عقاید هیجان‌ها و اعمال سیاسی و اجتماعی خالص گرایان اختیاری هستند و تا چه اندازه معلول عواملی هستند که در اختیار خالص‌گرایان نیستند و آیا خالص گرایانی که اساساً وعده بهشت روی زمین می‌دهند به آن پایبند هستند یعنی تغییرپذیر هستند یا نه؟می‌توانند سرنوشت خود را در اختیار بگیرند یا نه؟ و چه چیزهایی موجب سلامت یا عدم سلامت روان کالبد جامعه با خطابه ها و تحلیل های آنها می‌شود.اگرچه مردم بسیاری از الگوهای رفتاری را از راه تجربه مستقیم می آموزند به این طریق که پاداش یا تنبیه می‌بینند پاسخ‌های مستقیم را نیز از راه مشاهده می‌آموزند مردم می‌توانند از طریق مشاهده رفتار دیگران و نتایج آن ها؛آن رفتارها را بیاموزند اگر قرار بود تمام رفتارهای ما از راه تقویت مستقیم آموخته شود مستلزم صرف زمان بسیار طولانی می‌بود به همین منوال تقویت که ابراز رفتار آموخته شده را کنترل می‌کند ممکن از مستقیم باشد؛مانند پاداش ملموس تایید یا عدم تایید اجتماعی، تشدید شرایط نامساعد و یا مشاهده یا جانشینی مانند مشاهده پاداش دیدن و تنبیه شدن دیگران و یا خودگردانی باشد،مانند ارزیابی فرد از عمل خودش از راه تمجید یا سرزنش خویش از آنجا که رفتارهای اجتماعی در شرایط گوناگون پاداش یکسان نمی‌بیند در نتیجه شخص مناسب داشتن رفتارها با موقعیت‌ها را می‌آموزد به تناسب اینکه شخص برای پاسخ‌های مشابه خود در شرایط متفاوت پاداش گرفته باشد تعمیم روی می‌دهد یعنی رفتار معینی در شرایط گوناگون روی خواهد داد.

بنابراین وقتی پرخاشگری فیزیکی پسری در منزل و در مدرسه و در بازی تقویت شود،امکان ایجاد شخصیت پرخاشگر در او زیاد است پاسخ‌های پرخاشگرانه در موقعیت‌های مختلف و صورت‌های متفاوت پاداش می‌بیند و در نتیجه فرد می‌آموزد که موقعیت‌های مختلف را از لحاظ امکان پرخاشگری کردن از هم تمیز دهد برای مثال پرخاشگری در زمین فوتبال قابل پذیرش است ولی در سپهر سیاست و در مناظره های انتخاباتی جایز نیست به همین دلیل نظریه پردازان یادگیری اجتماعی با دادن صفت‌هایی نظیر پرخاشگر به مردم مخالف هستند و متذکر می‌شوند که چنین اصطلاحاتی تنوع رفتارها در موقعیت‌های مختلف را از بین می برد؛جایز نیست به همین دلیل تحلیلگران  یادگیری اجتماعی با دادن صفت‌هایی نظیر پرخاشگر به مردم و بخصوص رجال سیاسی به ویژه در سپهر سیاست مخالف هستند؛ سیاستی که اصولگرایان در مقابله با همتای سنتی اصلاح طلب خویش قائل به آن هستند این تحلیلگران اجتماعی متذکر می‌شوند که چنین اصطلاحاتی تنوع رفتارها و امکان رقابت و عرض اندام را به رقیب« در اینجا اصلاح طلبان» در موقعیت‌های مختلف را از بین می‌برد.