دود سفید همیشه هم نشانه صلح و آرامش نیست بویژه اگر از معدن زباله ای برخیزد که قرار است نان کارگری را آجر کند چهره اش خسته، لباس هایش به رنگ زباله و آه سینه سوزش ناگفته های بسیاری با خود داشت.
گفتمان: ساعت ۵عصر در حال تردد از مسیر دهلران به آبدانان بودم دود سفید رنگی در مسیر خود نمایی می کرد از سر کنجکاوی تغییر مسیر دادم چندین کیلومتر جاده شنی را طی کردم تا به یک آلونک که بلوک سیمانی بدون استفاده از مصالح ساختمانی بنا شده بود رسیدم کمی آن طرف تر معدن زباله شهری متعلق به شهرداری دهلران بود ودود سفید رنگی محیط پیرامون معدن را در بر گرفته بود.
از خودرو پیاده شدم یک جوانی که لباس هایش شیرابه زباله ها رویشان خشکیده بود با چهره خسته ، که معلوم بود تازه از معدن زباله آمده بود جلو آمد بعد از سلام احوال پرسی علت حضورم و اینکه چکاره هستم را از من جویا شد وخود را معرفی کردم چند دقیقه گذشت و یک نوجوان از آلونک بیرون زد جلو آمد و تنها سلام کرد وکلامی حرف نزد ! خستگی در چهره مستاصل او بیداد می کرد .
یک خودرو مزدا باری فرسوده از معدن زباله آرام آرام به سمت ما آمد راننده بعد از پیاده شدن از ماشین کوله باری از دستچین هایش که به همه چیز شبیه بود الا به محصول یک روز پرتلاش؛ باخود به همراه داشت از عقب وانت با آنچنان احتیاطی آن را پیاده کرد که انگار طلای با ارزشی در آن کیسه پنهان است آری طلا بود اما طلای کثیف !
بعد ازسلام و احوال پرسی سر صحبت را با او بازکردم ، واینکه چرا اینجا هستید و اهل کجا هستید گفت اهل یکی از شهرستان های استان خوزستان هستیم نای سخن گفتن را نداشت آرام آرام با اضطراب حرف می زد صورتش تمام دوده بود می گفت چندین ماه در این محل به همراه ۵نفر در همین آلونک زندگی می کنند و ماهیانه ۱۴میلیون تومان بابت تفکیک زباله به پیمانکار و رابطش پرداخت می کنند.
در حین صحبت بودیم که یکی از دوستانش گفت کار نیست از سر ناچاری و بدبختی برای تامین معاش خانوده هایمان اینجا آمده ایم، نوجوان سکوتش را با این جمله شکست تورو خدا با ما کاری نداشته باش ما برای لقمه نان اینجا هستیم، اگر پیمانکار جدید هستی باز این محل را به ما اجاره بده ولی کمتر … ترس جوان دوره گرد از آجر شدن نانش در صورت تغییر پیمانکار آنچنان از چشمانش بیرون زده بود که انگار در لابلای این حجم از زباله ها به دنبال جواهراتی ارزشمند می گشت آنچنان با این معدن خو گرفته است که پول زور دلالان را از سر ناچاری می داد .
سرم سوت کشید که دلالان حتی به دست های پینه بسته این جوان و دوستانش هم رحم نمی کنند.
هوا کم کم در حال تاریک شدن بود و برای ثبت تصاویر معدن زباله که دود آن آسمان صاف را در برگرفته بود باید کمی مسیر را با خودرو می رفتم و امکان تردد با خودروی سواری خودم نبود و از آنها خواستم اگر امکان دارد با مزدا من را به سایت زباله ببرند که با گشاده رویی من را سوار کرد سفره دلش را باز کرد چنان پر درد که گویی چندین سال است دنبال گوشی برای شنیدن بود .
می گفت از ناچار ی وبیکاری به کار تفکیک زباله روی آورده اند در حال عبور از سراشیبی کوتاه بودیم که یک پیرمرد با کیسه زباله با تکان دادن دست از کنارما گذشت بعد از چند دقیقه به وسط معدن زباله رسیدم و از خودرو برای ثبت تصاویرپیاده شدم و به یک باره یک نفر از وسط انبوهی از زباله ها بلند شد و دستی تکان داد و با لهجه محلی احوال پرسی کرد و من هم با لهجه محلی جوابش دادم خودش را حسن معرفی کرد گفت یک ماه در اینجا مشغول شده است در آمد ماهیانه اش بستگی به میزان جمع آوری ضایعات دارد و به قول خودش روزی ۲۰۰هزار تومان کاسب می شود !
آفتاب در حال غروب بود کم کم باید محل سایت را ترک می کردم سوار ماشین شدم و از راننده پرسیدم ماهیانه چقدر در اینجا کسب در آمد داری گفت هر چه باشد نان بخور نمیری ست که باید ۱۴ میلیون تومان آن را پیمانکار شهرداری و رابطش بدم تا اجازه تفکیک زباله ها را به ما بدهند تا بتوانیم مایحتاج خانواده هایمان را تامین کنیم.
نزدیک آلونک رسیدیم و من از خودرو پیاده شدم هوای سردی شروع به وزیدن کرد و پیرمردی که دست تکان داد هم در حال شستو شوی دست صورت خود بود در حال خداحافظی بودم که راننده گفت آقا تورو خدا اگر خودت شدی پیمانکار اجازه بده ما هم لقمه نان بخوریم این هم شماره من است شمارش را گرفتم و با بغض و ناراحتی محل را ترک کردم در مسیر با معاون خدمات شهری شهرداری موضوع دلالی پیمانکارو رابطش را در میان گذاشتم که اظهار بی اطلاعی کرد و قول داد که در اسرع وقت به صورت ویژه موضوع را پیگیری کند .
اما مدام صورت دودی ، چهره مستاصل آن جوان ، لباس و کفش های کثیف و کیسه های زباله دست پیرمرد و بلند شدن حسن از میان انبوهی از زباله ها با بوی نامطبوع و اصرار راننده که اگر شدی پیمانکار ما هم لقمه نانی اینجا بخوریم ذهنم را آزار می دهد که چرا باید در جامعه ما دلالی به معدن زباله هم برسد !چرا !
سوزاندن زباله ها در سایت دفع زباله شهرداری دهلران موضوع جدیدی نیست بلکه سالها است این اتفاق رخ می دهد، و هنگام غروب یا صبح اول طلوع شاهد دود غلیظی هستیم که آسمان صاف و آبی شهر را تیره و تارمی کند و هر از چند گاهی که رسانه ها به این موضوع ورود می کنند مسئولان مرتبط تازه به فکر می افتند !
آنچه که درسایت معدن زباله شهر دهلران قابل مشاهده بود ، حجم انبوهی از زباله ها و پسماندهای شهری است که شهرداری دهلران به جای تفکیک زباله ازمبدا ، زباله سوزی را برای پسماندها نسخه پیچی کرده است واینجاست شورای شهر دهلران به عنوان منتخبین مردم از نقش نظارتی خود مغفول مانده اند !
شورای شهری که ماهاست تنش در بین آنها موج می زند و هریک از اعضا برای خود جزیره ای عمل می کند و شهرداری دهلران نیز از تنش اعضای شورای شهر در امان نمانده است به طوری که برخی پیمانکاران این شهرداری از فرصت استفاده کرده و علاوه بر کسر حقوق کارگران زحمت کش خدمات شهری ، در معدن زباله اقدام به دلالی می کنند و برایشان فرقی نمی کند زالو وار بر گردن کارگر زباله گردی بچسبند پاکبان زحمتکشی که شبانه روز غبار از چهره ی شهر می زداید . دلال است، و در نبود نظارت ها خون نیازمندان را می مکد.
برابر قانون شورای شهر دو وظیفه اصلی یعنی تصویب لوایح و طرحهای توسعه شهر و نقش نظارتی تعریف شده است اما امروز همه مردم شهر دهلران نتها شاهد این توسعه شهری نیستند بلکه شاهد نقش مغفول مانده شورای شهر هستند .
متاسفانه تنش و خود رایی برخی اعضای شورای شهر باعث شده که لوایح توسعه شهری و از همه مهتر نقش نظارتی شورای شهر به حاشیه رانده شود و آنچه که مشهود است شورای شهر در معرض نظارت افکار عمومی قرار گرفته است وباید پاسخگوی عملکرد ضعیف خود در این چند سال باشند .
آقایان مسئول ! شرایط سخت و دشوار اقتصادی و نبود شغل سبب شده عده ای از سر ناچاری در انبوهی از زباله ها دپو شده با بوی نامطبوع با تفکیک زباله به دنبال لقمه نان برای گذران زندگی خانواده خود باشد اما درسایه غفلت شهرداری و عدم نظارت شورای شهر دهلران پیمانکار خدمات شهری و برخی اشخاص شخصی معدن زباله دهلران را به اشخاص که پی لقمه نان هستند ماهیانه با دریافت مبالغ میلیونی به جیب می زنند اجاره می دهند !
امیدوارم دستگاه های نظارتی ، امنیتی و دادستانی به موضوع دلالی پیمانکار و ترک فعل شورا وشهرداری ورود کنند و اجازه جولان به این افراد و پیمانکاران متخلف ندهند ودر روزهای آینده به موضوع زمین معدن زباله و حواشی مالکیت آن خواهم پرداخت .
بیشتر بخوانید: |
پایین آمدن سن خودکشی خطری جدی است/نوجوانان آبدانان را دریابید |
سرعت عمل مامور آتش نشانی مانع از حریق خودرو در آبدانان شد |