گفتمان، امین جمشیدزاده: در فیزیک کوانتوم جدید ما در بینهایت جهان موازی یا به عبارتی بهتر توی یک واقعیت چند جهانی زندگی میکنیم؛ تصور کنید که منبع نور به صفحهای بتابد که روی آن دو تا شکاف وجود دارد و نوری که از این دو شکاف ساطع میشود؛ را اگر روی یک پرده بیندازیم. این تصویر موج مانند از نوری را به دست میدهد که میبینیم ولی امواج نوری که از دو شکاف بیرون میآیند روی هم تداخل میکنند.اگر هر دو موج دقیقاً روی هم بیفتند، امواج همدیگر را تقویت کرده و ما نوری را روی پرده میبینیم؛ اگر امواج نور به این صورت همدیگر را خنثی کنند در واقع همدیگر را دفع میکنند و نوری روی پرده دیده نمیشود و در نهایت ما یک طناب را با چندین گره روی پرده میبینیم که به آن نقش تداخل میگوییم.
این یکی از ویژگیهای نور است که ما ۲۰۰ سال است که میشناسیم و به این آزمایش آزمایش دو شکاف یا آزمایش یانگ میگویند؛ آزمایشی که حالا شورای نگهبان روی پرده سپهر سیاسی کشور برای انتخابات انجام می دهد و با رد گسترده اصلاح طلبان همتای سنتی اصولگرایان و اکنون حسن روحانی نور روشنی روی پرده انتخابات کشور دیده نمی شود و این قضیه دو حالت دارد یا باعث کاهش مشارکت خواهد شد یا مثل انتخابات۱۳۹۲ و با رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی فقید و انتخاب حسن روحانی شگفتی ساز خواهد شد؛ باید کنار گود نشست و منتظر انتخابات ماند تا در صبح روشن۱۲ اسفند پس از انتخابات چه نتایجی حاصل خواهد شد؛چرا که مولانا در مثنوی معنوی خویش زیبا و نیکو سروده است:« آن چه بیند آن جوان در آینه/ پیر اندر خشت خام می بیند همه.»
قضیه رد صلاحیت حسن روحانی بر شخص روحانی هم محتمل بود؛چرا که در زمان ثبت نام هم میشد حدس زد که وقتی در دو انتخابات قبلی ۲ اسفند ۱۳۹۸ و ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ که نخست انتخابات مجلس شورای اسلامی و دومی انتخابات ریاست جمهوری که منتهی به سیزدهمین دوره این انتخابات شد و ابراهیم رئیسی با ۴۸ درصد آراء که۱۳ درصد آن را آراء باطله قبضه کرده بود توانست وارد پاستورشود؛عدهای به جرم حمایت از روحانی رد شوند این بار خود روحانی مرکز سیبل باشد و رد شود و این رخداد قابل وقوع در چهارم بهمن۱۴۰۲ به وقوع پیوست؛چهرهای که بیش از دو دهه به نمایندگی رهبری در شورای عالی امنیت ملی عضویت داشت و پس از هاشمی رفسنجانی در میان رجال زنده سیاسی ایران میتوان او را «مخزن الاسرار»،« مرد دیپلماسی» و « مرد جنگ و صلح»خواند و تاکنون نیز در همه ادوار مجلس خبرگان رهبری عضویت داشته است.ناگهان و پس از دوران ریاست جمهوری از نظر فقهای شورای نگهبان خلع صلاحیت میشود.
اقدامی که در هر جای دنیا اتفاق می افتاد می توانست کنجکاوی برانگیز و شگفتی ساز باشد؛اما در ایران تقریباً به یک روند و سبک تبدیل شده است گویی ریاست جمهوری به تعبیر احمد زیدآبادی روزنامه نگار کارخانه منحرف سازی است؛ نهادی که در آن هر کس تا کنون وارد شده است خلع صلاحیت شده و حاشیه نشین شده و یا شبیه محمود احمدی نژاد، معجزه هزاره سوم و یار گرمابه و گلستان آن ها به بست نشینی روی آورده است؛مگر دو کس که یکی به مقام شهادت رسید و دیگری به مقام ولایت؛ اتفاقی که پیش از این برای هاشمی رفسنجانی و علی لاریجانی به عنوان رفیق ۶۰ ساله و مشاور و نماینده و منصوب ۳۰ ساله رهبری نیز رخ داده بود رخدادی که آن دو آن را به سکوت و صبر از سرگذراندند.
اما فرق روحانی با آن دو تن قدرت خطابت و صراحت در سیاست است. چنانچه که خود در بیانیه اعتراضیاش از رد صلاحیتش چنین چنین نوشته است:« اینک حجت تمام شده است و شاهدی روشن و غیر قابل انکار بر رویکرد حذف گرایانه و ضد قانون اساسی جریان اقلیت تمامیت خواه حاکم؛ پیش چشم ملت ایران آشکار گشته است.» اما آنچه در شرایط کنونی محل تحمل و سوأل است پیامدهای رد صلاحیت حسن روحانی و تاثیری است که بر آینده سپهر سیاسی ایران و اتمسفر انتخابات۱۱ اسفند۱۴۰۲ خواهد داشت که در سطح خرد «آینده روحانی» و در سطح میانه «خبرگان خالص» و در سطح کلان به حاشیه راندن روحانیت که در مورد آخر نماد بارزی از افول موقعیت روحانیت و نیروی سنت در مناسبات سیاسی امروز ایران قلمداد می شود.
مناسباتی که در آن ساخت قدرت در میان سه نیروی اصلی سنت، مدرن و بنیادگرایانه به دلایل مختلف و از پس روند طولانی تحولات و اتفاقات به جایی رسیده است که گرانیگاه و شاقول اصلی خود را بنیادگرایی قرار داده است و به تدریج به سمت ساختاری تک پایه و خالص ساز در حال حرکت است و در چنین شیوهای است که در میان سه نیروی اجتماعی، سیاسی و اصلی صرفاً به سمت بنیادگرایان حرکت میکند و این هرس سیناپسی اجتماعی سیاسی جامعه و عامه مردم را به کنشگری و حضور فعال در عرصه و پای صندوق های رأی دچار تشتت، انشقاق، بی انگیزگی، بی تفاوتی و در نهایت بی رمقی خواهد ساخت که با نعل وارونه زدن خالص سازان و به تعبیر حافظ شیرین سخن شیرازی:« به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر/ به بند و دام نگیرند مرغ دانا را.»
جان واتسون بنیانگذار رفتارگرایی بر این باور بود که نوزاد انسان تنها دارای چند ترس فطری است. دو ترس اصلی یکی از صداهای بلند و دیگری از دست دادن تکیهگاه است؛واتسون بر آن بود که ترسهای دیگر همه از طریق شرطیسازی یاد گرفته میشوند. دیدگاه سنتی رفتارگرایان این بود که هر محرک قابل تشخیصی میتواند با هر پیامدی پیوند یابد به نظر میرسد؛این دیدگاه در توجیه هراس بر مبنای شرطی شدن با اشکال مهم دیگری هم روبرو شد. زیرا هراس از حیوانات یا موقعیتهای اجتماعی بسیار شایعتر است تا هراس از هزاران شیء یا رویداد دیگری از قبیل پریز برق و دیدن خون خود،حال آنکه محرکهای اخیر بیشتر احتمال دارد با پیامدهای دردناک همراه باشند آیا باید نتیجه گرفت که آمادگی برای هراس به طور ژن مدار تعیین میگردد؟ اگر پاسخ مثبت به این پرسش بدین معنا گرفته شود که همه ما با ترس از عنکبوت به دنیا میآییم پاسخ منفی است زیرا اگر چنین بود میباید همه دچار هراس از عنکبوت میبودیم.
مطمئناً لااقل تا حدی نتیجه تفاوت تجربههاست که فردی دچار هراس از عنکبوت و دیگری دچار هراس از مار میشود و کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی و خبرگان از شورای نگهبان و بعضی ها از هیچ کدام؛تجربه هیجانی ترس ممکن است بسیار توان فرسا باشد چرا چنین است؟دلیل این امر احتمالاً در این واقعیت نهفته است که ترس عملکرد زیست شناختی مهمی دارد. ترس در موقعیت تهدید جدی منابع ارگانیسم را برای محافظت از آن در مقابل تهدید بسیج میکند. از این دیدگاه ترس نوعی نظام رفتاری است که به منظور دفاع در برابر تهدیدهای محیطی شکل گرفته است برای بسیاری از گونههای جانوری یکی از مهمترین تهدیدها این است که غذای جانوری دیگر شوند. اگر حیوان نتواند در برابر جانور شکارگر، از خود دفاع کند توانایی انتقال ژنهایش به مجموعه ژنهای بعدی آن گونه خاص از بین خواهد رفت.
بنابراین تعجب آور نیست که نظامهای بسیار موثری برای دفاع در مقابل جانوران شکارگر تکامل یافته باشند؛اگر انتخاب طبیعی عامل تکوین ترس باشد منطقی است که عوامل ژن مدار تجربه ترس را شکل بدهند. بنابراین ترس تا حدی بر مبنای عملکرد زیست شناختی آن تعریف میشود؛ اما تعریف ترس وقتی برای دانشمند رفتارگرا مفید است که دو جنبه دیگر نیز دارا باشد یکی اینکه شرایط موجب ترس دقیقاً مشخص شوند و دیگری مشروح رفتارهای ناشی از ترس. انتخاب طبیعی بر مبنای نظریه چارلز داروین از راه رمزگردانی ژن مدار ترسهایی که با آنها زاده میشویم، ترسهایی که میتوانیم بیاموزیم و اینکه وقتی بترسیم چگونه رفتار کنیم، پاسخ به این پرسشها را معین کرده است. اگر ترس محافظت از ما را در برابر تهدیدهای بسیار قریب الوقوع بر عهده دارد. در آن صورت با کوشش و خطا فرصت پیدا نمیکنیم یاد بگیریم که کدام رفتارها مؤثرند و کدامها نیستند.
جانداری که بنا باشد در چنین موقعیتی با کوشش و خطا بیاموزد،محکوم به نابودی است. به همین علت پیشاپیش در گونههای جانوری رفتارهای دفاعی ویژهای برنامهریزی شده که به مرز فعال شدن ترس به اجرا در میآیند.موش در اولین مواجه شدن با گربه در جای خود میخکوب میشود، زیرا گربه به سوی هدفهای متحرک کشیده می شود.این پاسخ، پاسخی است به ترس،چون موش همین پاسخ میخکوب شدن را به صورتی که با ضربه برقی جفت و همراه شده باشد نیز میدهد. اگرچه وقتی قرار باشد موش اهرمی را برای دستیابی به غذا فشار دهد ماهرانه این کار را انجام میدهد. اما وقتی باید همین کار را برای اجتناب و ضربه برقی انجام دهد به هیچ وجه از عهده بر نمیآید؛مسلماً این احتمال وجود دارد که برای نسلهای پیشین موش هنگام رو به رو شدن با جانور شکارگر،دستکاری اشیاء کوچک هیچگاه به کار نمیآمده است؛ بر همین قیاس گمان میکنم احتمال اینکه من بتوانم مسأله ریاضی پیچیدهای را حل کنم در شرایطی بیشتر است که پاداش این کار نوشیدنی گوارایی باشد نه اجتناب از حمله فردی مسلح.
بیشتر بخوانید: |
متر و معیار رد صلاحیت بدون جواب حسن روحانی |
روحانی، هاشمیِ دنیادیده است/ جعبه سیاه نظام است |