گفتمان، امین جمشیدزاده: در مثل است که چاقو هیچ وقت دسته خود را نمی برد و این مثل در قدیم بیشتر کاربرد داشت و در دنیای مدرن امروز با فناوری تکنولوژی و هوش مصنوعی کاربرد سابق خویش را از دست داده است و رجال سپهر سیاست نیز از این قاعده مستثنی نیستند و گاهی علیه خود عمل می کنند و حکایت فیلم« کرامر علیه کرامر» را در هنرهفتم و سینما روایت می کنند.
ضرب المثل معروف کوه موش زایید و نیل پشه، را قاطبه مردم ایران در سریال تاریخی یوسف پیامبر ساخته فرج اله سلحشور خوب به خاطر دارند و همه کم و بیش آن را شنیده اند و این ضرب المثل معروف زمانی به کار می رود که شخصی با جبروت و ادعای بسیار زیاد، کار بسیار عجیبی را که وعده داده است به ضعیف ترین شکل ممکن انجام دهد و مصداق بارز این ضرب المثل معروف حکایت وعده و وعید و گفتار درمانی برخی از دولتمردان حال حاضر سپهر سیاسی کشور است.
با اینکه دولت سیزدهم چند ماهی از نیمه عمر خویش را پشت سر نهاده ولی کماکان مدیران و وزرای این دولت با گفتار درمانی هر کدام از دیگری گوی سبقت را ربودهاند و کاش با این سرعت شبیه امواج نور اندکی تأمل می کردند و بیشتر در عمل به شعارها و وعده های خویش جامه عمل می پوشاندند و نه با پیام در شبکه های اجتماعی، فضای مجازی و در جراید و روزنامه ها؛ وقتی محسن منصوری سرپرست نهاد ریاست جمهوری می گوید که در کشور بن بستی نداریم و وزیر فرهنگ و ارشاد ندا می دهد که همه فیلم های فجر امید آفرین هستند و سیاه نمایی نداریم و وزیر امور خارجه با آن انگلیسی صحبت کردن مبتدیانه در صحن شورای امنیت در۲۶ اسفند۱۴۰۱ وعده امضای برجام را داده بود و روزنامه دولتی ایران هم پا را فراتر از دایره می گذارد و تیتر می زند با ورود رئیس جمهوری به سیستان؛ هرمزگانی ها مانده بودند در هوای گرم چطور میزبان رئیس جمهور باشند که فلک آبروی مردم را خرید و باران بارید یا رئیس رسانه ملی که اعلام می کند مدیوم تلویزیون۸۷ میلیون نفر مخاطب دارد، احسان خاندوزی وزیر اقتصاد از سایرین سبقت گرفته و به صراحت می گوید دولت پای وعده های اقتصادی و شفافیت ایستاده است و ایستادگی خود را نشان داد و به مرور هم در زندگی مردم ملموس شد. یا احمد وحیدی وزیر کشور گفته است که دولت به وعده های داده شده عمل می کند و این آغاز راه شکوفایی اقتصادی مردم ایران است و فراتر از وزراء رئیس پاستورنشین هم به تازگی گفته است که:« جهان از پیشرفت های کشور با وجود تحریم در شگفت است و تا قله راهی نمانده است.» و…قس علی هذا؛ هر روز و هر هفته از این باغ بری می رسد و این در حالی است که اگر به گفته مدیران و وزیران که حالا نمایندگان مجلس یازدهم نیز به ایستگاه آخر رسیده اند و با آن ها هم کلام شده اند چرا جامعه و قاطبه مردم روزها و ماه های صعب و دشواری را بر اثر تورم افسارگسیخته و قیمت های آنی و لحظه ای کالاهای اساسی و مایحتاج روزمره خود بر اثر مشکلات اقتصادی و معیشتی تجربه می کنند و کمر آن ها زیر بار این همه مصائب اقتصادی توان ایستادن ندارد؛ معمایی که گویا فعلا مدیران و وزیران دولت کنونی پاسخ شفاف و روشنی برای آن ندارند و پس از قریب دو سال معطلی مذاکرات برجام لاینحل مانده و غلامعلی حداد عادل در تازه ترین اظهار نظر خویش گفته است برویم با التماس از آمریکا صدقه بگیریم.
درست همانگونه که اعمال نازیهای آلمان تحت فرمانده هیتلر روانشناسان اجتماعی را به موضوع اطاعت از مراجع قدرت علاقمند کرد تلاشهای تبلیغاتی دو طرف در جنگ جهانی دوم؛روانشناسان را به بررسی قانع سازی برانگیخت؛ در اواخر دهه ۱۹۴۰ میلادی تحقیقاتی فشرده در دانشگاه ییل فرانسه،جایی که محققان به جستجوی ویژگیهای پیام رسانهای موفق، پیامهای موفق و نوع افرادی که به آسانی قانع میشوند برآمدند. آغاز گردید؛ سالها تغییر در این زمینهها به کشف پدیدههای جالبی انجامید ولی اصول کلی معدودی به دست آمد. نتایج حاصل به صورتی فزاینده پیچیده و خلاصه کردن آنها دشوار شده بود و به نظر میرسید هرگونه نتیجهگیری مستلزم همراه شدن با چندین« بستگی دارد» باشد؛اما در دهه ۱۹۷۰ میلادی توجه روانشناسان اجتماعی به خبرپردازی منجر به وضع نظریههای قانع سازی شد که ایجاد چهارچوب یکپارچهتر را برای تحلیل پیامهای ترغیب کننده فراهم آورد. در میان رویکردهای جدید قانع سازی چندین صورت از نظریههای پاسخ شناختی را میتوان نام برد.این نظریه قانع سازی ناشی از پیام را همان قانعسازی حاصل از افکار و تصورات میداند که خود شخص در هنگام خواندن گوش دادن به، یا حتی پیش بینی پیام دارد. این افکار میتواند درباره محتوای خود پیام یا جنبههای دیگر موقعیت از قبیل اعتبار پیام رسان باشد.اگر پیام افکاری را در تأیید موضع مطرح شده برانگیزد در جهت آن موضع حرکت خواهد کرد.
اگر پیام افکاری را در عدم تأیید آن موضوع برانگیزد از قبیل استدلال مخالف یا تصورات منفی درباره پیام رسان، فرد حتی از موضع پیام دور خواهد شد. نظریه پاسخ شناسی همچنین بر آن است که میزان عدم توفیق هر پیام ترغیبی،تابعی است از میزان برانگیختگی شخص آماج در تدارک ردیه علیه آن و داشتن توان یا فرصت طرح ردیهها. هرچند تحقیقات مربوط به نظریه پاسخ شناختی؛اساساً بر تفکرات فرد درباره استدلالهای اصلی پیام متمرکز بوده است با این حال فرد میتواند بر ویژگیهای دیگر موقعیت نظیر قرینههای اعتبار پیام رسانی پاسخ بدهد. هنگامی گفته میشود قانع سازی به شیوه مرکزی صورت میگیرد که فرد به اطلاعات مهم و اساسی مربوط به موضوع مورد نظر پاسخ میدهد.یعنی به اطلاعات موجود در خود پیام یا اطلاعاتی که بخشی از دانش قبلی فرد را تشکیل میدهد؛تحقیقات مربوط به نظریه پاسخ شناختی غالباً همین شیوه را بررسی میکنند. هنگامی که میگویند قانع سازی شیوه پیرامونی را دنبال میکند که فرد به قرینههای غیر محتوایی پیام از قبیل تعداد استدلالهایی که در آن نهفته است یا به بافت پیام از قبیل اعتبار پیام رسان یا خوشایند بودن محیط اطراف پاسخ میدهد. شیوه مرکزی قانع سازی تنها وقتی اتخاذ میشود که فرد بخواهد در پاسخ به محتوای اصلی پیام تفکر کند و استعداد و فرصت چنین کاری را هم داشته باشد. شیوه پیرامونی وقتی در پیش گرفته میشود که فرد نمیتواند یا نمیخواهد به فعالیت شناختی لازم برای ارزیابی دقیق محتوای پیام بپردازد؛چندین عامل تعیین میکنند که چه شیوهای در پیش گرفته شود. یکی از این عوامل اشتغال و درگیری شخصی است.
اگر پیام به موضوعی بپردازد که فرد در آن ذینفع باشد بیشتر احتمال دارد که او با دقت به استدلالها توجه کند؛ در چنین مواردی ممکن است فرد اطلاعات و عقاید فراوانی درباره آن موضوع داشته باشد. از سوی دیگر اگر موضوع پیام ربطی به خود شخص نداشته باشد،احتمال اینکه وی تلاش و کوششی برای تأیید یا رد استدلالهای مربوط به آن به خرج دهد بسیار ضعیف میشود،در این صورت چه پیش میآید؟طبق یک نظریه تازه وقتی تمایل نداریم یا نمیتوانیم محتوای پیام را پردازش کنیم ممکن است یک قاعده سرانگشتی ساده را که به آن علم اکتشاف گفته میشود برای استنباط اعتبار استدلالهای مربوط به آن به کار ببریم. مثالهایی از چنین قاعده ای را میتوان در اظهاراتی نظیر پیامهای پر استدلال بیشتر احتمال دارد معتبرتر باشند تا پیامهای که حاوی تعداد کمی استدلال باشند؛«سیاستمداران همیشه دروغ میگویند.»؛ یا«اساتید دانشگاه می فهمند چه می گویند.» این مورد خاص از نظریه پاسخ شناختی را نظریه اکتشافی قانع سازی مینامند.پس همان طور که عباس عبدی تحلیلگر سیاسی خطاب به انگلیسی صحبت حسین امیرعبداللهیان وزیر امورخارجه گفته بود:« اگر به فکر آبروی خود نیستید؛ حداقل فکر آبروی ایران باشید.» مرتضی الویری فعال سیاسی به تازگی درست گفته است:« قرار بود به گفته مسوولان ژاپن خاورمیانه شویم ولی در مسیر کره شمالی شدن قرار گرفته ایم.» از مدیران و وزیران دولت سیزدهم مردم چیز زیادی بجز به سامان شدن وضعیت رفاهی، معیشتی و اقتصادی نمی خواهند و به این آب و لعاب دادن به شعارها و گفتارهای عامیانه سالیان سال است که خو گرفته و عادت کرده اند.