اخبار ویژه
| 4 سال قبل

ماجرای تراژدیک خودکشی مرد ۳۰ساله ایلامی !/این بار سد ایلام پایان دهنده مشکلات یک مرد شد

ماجرای این قصه غمبار از این قرار است ؛ سه روز پیش پس از اینکه  پدر ۳۰ ساله ایلامی درد دل هایش را برای کودک شش ساله اش سیاهه می کند ،راهی سد ایلام شده وبا بستن چند سنگ به پاهایش خود را راهی عمق آبها می کند ،تا خود سنگی به پای آرزو های تلنبار شده کودک شش ساله اش نباشد !

گفتمان زاگرس:مسئولین دلسوزی ! که برای توسعه استان اشک تمساح می ریزند وانتشار خبرهای حوزه خودکشی را مانع توسعه قلمداد می کنند،چرا یکبار در خلوت خود برای درد ورنج های پدران ومادرانی که تنها راه رها شدن از شرمساری در مقابل جگر گوشه هایشان را در سپردن جان شیرین خود به دم تیغ تیز مرگ اجباری جستجو کرده  یا پسران ودخترکانی که برای فرار از دست آرزوهای به یغما رفته اشان خود رابه دار می آویزند، اشک نمی ریزند ؟! 

آری اینجا ایلام است ! سرزمین مردان وزنانی که در بن بست بی کسی ها ونداری هایشان ،برای رها شدن از مشکلات رنگارنگ مستولی شده بر سراسر زندگی اشان ،راهی جز سپردن جانشان به طناب دار وشعله های دردناک آتش خود افروخته در پیشگاهشان نمی بینند !

آنها مانده اند ومسئولینی که  بازگرداندن امید به زندگی را در سمینارها ،کنگره ها ،جلسات و نشست های صوری ونمایشی جستجو می کنند ،اما دریغ از امیدی که در پس تو های تیره وتار زندگی این مردمان گم شده است !مسئولینی که سخنانشان فقط زینت دهنده جلسات پر طمطراق و راهکارهایشان تنها به کار چک لیست هایی می آید که هرگز نتوانست بر اراده یک نوجوان ناامید ایلامی برای متارکه حیات تاثیر بگذارد!

آری هنوز یک هفته ای از خودکشی نوجوان زردلانی نمی گذرد که غصه دردناک خودکشی مرد ۳۰ ساله ایلامی فصلی غمبار بر کتاب تراژدیک خودکشی در استان محروم ایلام افزود .

مردی که برای خلاصی از انبوه مشکلات زندگی اش ،کودک شش ساله اش را تنها سنگ صبور خود می یابد  ،برایش از زندگی می نویسد ،از عزمش  برای رهایی از مشکلات تلنبار شده ،برای خلاصی از  شرمساریهایش، چون هرگز توانست آرزوهای ناکام جگرگوشه اش  را جامه عمل بپوشاند !تا او سالهای بعد برای فرزندان این دیار قصه تراژدیک مردانی  را بسراید که کمرشان نای ایستادن در مقابل کوه مشکلات را نداشت !

ماجرای این قصه غمبار از این قرار است ؛ سه روز پیش پس از اینکه  پدر ۳۰ ساله ایلامی درد دل هایش را برای کودک شش ساله اش سیاهه می کند ،راهی سد ایلام شده وبا بستن چند سنگ به پاهایش خود را راهی عمق آب  می کند ،تا خود سنگی به پای آرزو های تلنبار شده کودک شش ساله اش نباشد !

حال پس از سه روز تفحص و جستجو ،امروز پیکر بی جان این پدر با سنگ های به پا بسته ای که خود گواه درد ورنج های گره بسته بر پای پدران این دیارند !توسط یک ماهیگیر پیدا می شود !پدری که اینگونه روایت گر دردناک ترین قصه این روزهای زندگی مردمان سرزمینم شد .

حال نمی دانم آن مسئولی که برای چند صباحی بقا بر کرسی مدیریت حق وناحق را با هم معاوضه می کند ! آن مسئولی که غرور وتکبر بی جایش مانع از گره گشایی از مشکلات جامعه شده است ،آن مدیری  که پایین آمدن پرچم خودکشی در ایلام را در ساخت مستند های صد میلیون تومانی جستجو می کند !آن مدیری  که با گزارشات نادرست خود برای مردم مدینه فاضله جعلی ساخته است ،آن نماینده ای که حق همین مردم مظلوم را پله ترقی خود قرار داد !چگونه می توانند با اشک های کودک شش ساله این مرد ایلامی و خاطرات تلخی که سالها همنشین تنهایی هایش می شود ، شب را به صبح برسانند؟!