گفتمان: این ساعات و روزها همه راهها در سپهر سیاست نظام بین الملل به دونالد ترامپ ختم میشود یا اخباری درباره این موضوع چرا دوباره ترامپ، به قدرت در کاخ سفید بازگشت و آمریکاییها او را انتخاب کردند و یا اینکه قرار است چه انتخابهایی انجام دهد و چه کسانی در دولت دوم او برای ۴ سال آینده حضور چشمگیر و کلیدی داشته باشند و این قبیل پرسشها، سوألات جدی و کلیدی هستند که تا ۲۰ ژانویه۲۰۲۵ میلادی، قریب به دو ماه دیگر-دی ماه۱۴۰۳- و مستقر شدن دونالد ترامپ برای دومین بار در بیضی کاخ سفید روشن خواهد شد و باید منتظر نشست و منتظر پاسخ آن ها بود.
اما در این بحبوحه، رؤیارویی دونالد ترامپ و ایران و منطقه حساس و ژئوپلتیک خاورمیانه؛ یکی از کلیدیترین پرسشهایی است که این روزها نقل محافل و گعدههای سیاسی در ایران و جهان است و مدام تکرار میشود و سوألی که این روزها پرسیده میشود که آیا او به سبک و سیاق دوره نخست ریاست جمهوریش عمل میکند یا تغییر استراتژی داده و ممکن است از تجربهای که در چهار سال گذشته کسب کرده، راهبردی متفاوت و البته منطقیتر تدبیر کرده و بیندیشد؟
هنوز برای پیش بینی خیلی زود است ولی با توجه به تبلیغات در کمپینها و کارزارهای انتخاباتی و وعدههای رنگارنگ و نظرات متفاوتی که ارائه داده است؛ انتظار برای دیدن دونالد ترامپی با دگردیسی و پوست اندازی تازه دور از اذهان عمومی جهانیان نیست؛ هرچند که روی دیگرش دقیقا مثل آن سوی ماه که شب ها از دید ما ساکنان کره زمین پنهان است؛ روی دیگر دونالد ترامپ و شخصیت پارادوکس و حرف های دوپهلوی او در هنگام عمل و عصبیت به قول کارن هورنای روان شناس شهیر آمریکایی وابسته به علائق خاص و منحصر به فرد او است و خلاصی از آن ها صعب و مشکل است و همین قضیه دلبستگی او بر رفتارش تأثیر بسزایی گذاشته و او را در مواجهه با واقعیت در میدان عمل غیرقابل پیش بینی می سازد.
الگوهای پایدار رفتار ناانطباقی را به عنوان اختلال شخصیت میشناسیم. هنگامی که ویژگیهای شخصیت چندان انعطاف ناپذیر و ناانطباقی شود که کارکرد شخص را به صورت چشمگیری مختل سازند، به عنوان اختلال شخصیت شناخته میشوند. این دسته از مردم، خودشان و دنیا را طوری در مییابند که برای خودشان پررنگ و جذاب است و یا توان کار و تلاش را از آنان سلب میکند. این تجربهها در کودکی یا نوجوانی آغاز شده و در طول زمان و موقعیتهای گوناگون پایدار مانده و در بیشتر زمینهها بر زندگانی شخص تأثیر میگذارند.
مجموعه هیجانها و افکار و رفتارهای شخص در این مورد اختلال معینی را شکل میدهد. اینگونه اختلالها که در واقع شیوههای نارسا و نامناسب برای حل مسئله و کنار آمدن با فشار روانی به شمار میآید، معمولا در عقاید نوجوانی بارز و آشکار شده و در سراسر زندگی ادامه مییابند. غالب مبتلایان به اختلال شخصیت برخلاف مبتلایان به اختلال عاطفی و اضطرابی « که در آنها نیز رفتارهای غیر انطباقی دیده میشود.» رنج یا اضطراب ندارند و انگیزشی برای تغییر رفتار خویش نشان نمیدهند؛ تماس با واقعیت را از کف نمیدهند و نابسامانی چشمگیری در رفتار آنان مشاهده نمیشود.
ویژگیهای این اختلالها معمولاً هم پوشی دارند و کار تعیین و شناسایی وجود هر یک را دشوار میسازند. علاوه بر این، مرزبندی رفتار شخص در دامنه متفاوت بودن با دیگران تا تفاوتی که برچسب تشخیصی را ایجاب میکند دشوار است. شخصیت جامعه ستیز« شخصیت ضد اجتماعی یا سوسیوپاتی» مانند دونالد ترامپ که به عنوان رئیس جمهور جدید ایالات متحده آمریکا در۵ نوامبر۲۰۲۴ میلادی-۱۵ آبان۱۴۰۳- که پس از دوره نخست که از۲۰۱۶ میلادی تا۲۰۲۰ رخ داد و برای دومین بار به بیضی سفید و سکانداری کاخ سفید رسیده است مثال بارزی از این اختلال شخصیتی و غیرقابل پیش بینی بودن مردان سپهر سیاست که زمامدار قدرت تک ساحتی در دنیا قلمداد می شوند از این دست است؛ که شخصیت جامعه ستیز، در میان گونه های اختلالهای شخصیت بیش از همه به بررسی گرفته شده و تشخیص دادن آن، پایاتر از دیگر انواع این گونه اختلالها است.
میزان احساس مسئولیت، رعایت اخلاقیات یا ملاحظه حقوق و خواستههای دیگران، نزد جامعه ستیزان کم است. رفتار آنان سراسر زیر نفوذ نیازهای شخص خودشان صورت میگیرد؛ به دیگر عبارت گرفتار کمبود یا ضعف وجدان هستند. در حالی که مردمان میان سال حتی از دوران کودکی و نوجوانی در مییابند که آدمی در رفتارهایش حد و حصرهایی را باید رعایت کند و گاهی باید به خاطر دیگران لذت و شادی خود را به تعویق اندازد. جامعه ستیزها به جز خواستههای خود کمتر به خواستههای دیگران اعتناء دارند. آنان به صورت تکانشی در درصدد تشفی و برآورده ساختن نیازهای خودشان هستند و در برابر ناکامی، نابردباری و ناشکیبایی بسیار نشان میدهند.
رفتار جامعه ستیز ممکن است ناشی از علل گوناگونی باشد که از آن جمله از عضویت در دستههای بزهکاری یا خرده فرهنگهای تبه کار، نیاز به توجه دیگران و مقام، از دست دادن تماس با واقعیت و ناتوانی در کنترل تکانههای خود، غالباً بزهکاران جوان و مجرمین بزرگ سال فقط توجه اندکی به دیگران « به اعضای خانواده خود یا اعضای دسته خود» دارند و در عین حال در رفتارشان به نوعی ضوابط اخلاقی « مثل هرگز به دوست خیانت نباید کرد.» پایبند هستند. اما شخصیتهای جامعه ستیز جز به خودشان به کسی نمیاندیشند و هر اندازه مایه رنج دیگران باشند، هم به نظر نمیرسد کمترین احساس گناه یا پشیمانی داشته باشند.
دروغگویی با خاطر بسیار آسوده، نیاز به شور و هیجان بدون توجه به آسیبهای احتمالی آن و ناتوانی از تغییر دادن رفتار خویش به دنبال تنبیه، از دیگر ویژگیهای شخصیتهای جامعه ستیز است. این قبیل مردم غالباً مردمانی جذاب و گیرا و باهوش هستند. ظاهر شایسته و لایق و صمیمانه آنان سبب میشود شغلهای ارزندهای به دست آورند؛ هرچند دیری در این شغلها دوام نمیآورند. بیقرار بودن و تکانشوری آنان سبب میشود در اندک زمان سر به هوا شوند، که خود؛ طبیعت واقعی آنان است. بدهکاری بسیار بالا میآورند، خانواده خود را رها میکنند، پول شرکت را بر باد میدهند و دست به تبه کاری و قانون شکنی میزنند. وقتی گرفتار قانون میشوند، توبههایشان چنان متقاعد کننده است که از تنبیه معاف میشوند و فرصت دیگری به آنان داده میشود.
با این حال به ندرت به قول خود وفا میکنند و گفتههایشان هیچ ارتباطی با احساسات و اعمالشان ندارد. از میان ویژگیهای اختلال شخصیتی جامعه ستیزها دو ویژگی بیش از دیگران ارزش تشخیصی دارند؛ ناتوانی از احساس همدلی و توجه به دیگران و عدم احساس شرم و گناه به معنای ناتوانی از احساس پشیمانی نسبت به اعمال خود، صرف نظر از اینکه این اعمال تا چه اندازه درخور سرزنش باشند.