به گزارش گفتمان زاگرس: در این شرایط اقتصادی هرکس سعی دارد زندگی خود را بچرخاند، شرایطی که برای قشر متوسط و پایین جامعه به شدت حساس است. یکی از قشرهایی که به قدر زحمتشان دریافتی ندارند، قشر معلم و کارکنان آموزش و پرورش هستند.
حالا فکر کنید مدیر یک مدرسه هم باشید و باید با هزاران دغدغه و مسئله آن را بچرخانید، قاعدتا کار سختی است و از طرفی هم اکثر دانش آموزان آن مدرسه با مشکلات و مسائل اقتصادی و … دست و پنجه نرم کنند.
چند روز پیش یک راز دو ساله در رابطه با یک مدیر مدرسه در استان چهارمحال و بختیاری فاش شد، فاش شدن این راز تحسین همه را برانگیخت اما موجب ناراحتی مدیر مدرسه شده بود چرا که او نمیخواست کسی این راز را بفهمد.
«معصومه عباسیان» فرزند شهید عباسیان، مدیر مدرسه شاهد دخترانه متوسطه دوم شهرکرد در رابطه با این راز سر به مهر دو ساله در گفتوگو با خبرنگار تابناک در استان چهارمحال و بختیاری، اظهار داشت: من از نظر اخلاقی، آموزشی و تعلیم و تربیت کوچکترین عضو و شاگرد کارکنان این مدرسه هستم، اقدام بنده در قبال ایثارگری و زحمات کارکنان این مدرسه ناچیز است.
وی بیان داشت: همکاران بزرگوار من از لحاظ اخلاقی، تعلیم و تربیت و از هر نظر برای دانش آموزان الگو هستند در این دو سالی که بنده در این مدرسه هستم سعی در ایجاد یک محیط آرام و صمیمیانه داریم.
مدیر مدرسه شاهد دخترانه متوسطه دوم شهرکرد مطرح کرد: دانش آموزان در زندگی و خانواده خود مشکلات و مسائلی دارند، سعی میشود وقتی به این مدرسه میآیند به دور از دغدغه درس خود را بخوانند، در واقع مدرسه یک مکان امنی شده تا دانش آموزان مشکلات خود را با ما در جریان بگذارند، در بین مدارس شاهد استان، این مدرسه رتبه اول را کسب کرده است.
وی بیان داشت: قضیه فروش خودرو شخصی من برای یکی از دانش آموزان مربوط به دو سال و نیم قبل است. یکی از دانش آموزانی که پدر نداشت و مشکلات مالی متعددی برایشان پیش آمده بود، مادر این دانش آموز چند چک داده بود که در آستانه به اجرا در آمدن بود و باید به زندان میرفت.
عباسیان مطرح کرد: این دانش آموز از گروه جهادی و مرکز خیریه ما مطلع بود به همین دلیل یک روز سراغ من آمد و مسئله را مطرح کرد، به هرحال مبلغ سنگین بود و متاسفانه یک مشکلی که در استان چهارمحال و بختیاری وجود دارد این است که خیر بسیار کم پیدا میشود اما در عوض دانش آموزان نیازمند و دارای مشکل زیاد هستند.
وی تصریح کرد: در این بین من و همسرم به هر دری که زدیم نتوانستیم این مبلغ را تهیه کنیم و در آن زمان هم ما درگیر هزینهها و خرید جهیزیه برای دخترمان بودیم و یک مدتی من شاهد ناراحتی این دانش آموز بودم.
مدیر مدرسه شاهد دخترانه متوسطه دوم شهرکرد گفت: دیگر هیچ چارهای برایم نمانده بود و ماشین ناقابلی داشتم که آن را فروختم و کار این دانش آموز راه افتاد اما خدا شاهد است که فقط من و همسرم در جریان این موضوع بودیم و پس از مدتی آن دانش آموز از ماشین بنده سراغ گرفت و حدس زد مسئله چیست.
عباسیان خاطرنشان کرد: همان روز از دانش آموز قول گرفتم به کسی این ماجرا را نگوید اما متاسفانه بعد از دو سال و نیم حالا شاهد برملا شدن این ماجرا هستیم. مشکلات این بچهها مشکلات من است، معلم شدیم تا تربیتکننده و پرورشدهنده باشیم و این کار وظیفه من است و کار ویژهای نکردهام.