گفتمان زاگرس: زمستان بود و سوز سرما بر استخوان مینشست، دی ماه ۱۳۵۹، قلب میمک، سرزمینی که نامش با ستیغهای سربلند و درههای پر رمز و راز عجین بود، در چنگال دشمنی غریب میتپید، این خاک، این پارهی تنِ وطن، به انتظار دستهای رهایی بود که گرد و غبار تجاوز را از چهرهاش بزدایند.
سرمای زمستان بر دامنههای زاگرس نشسته و سکوتی سنگین بر استان ایلام سایه افکنده بود، اما این سکوت، نه سکوت مرگ، که سکوت قبل از طوفان بود، طوفانی از غیرت و ایمان که قرار بود در میمک، این پارهی جان ایلام، سر برآورد.
مردم ایلام، مردمی غیور و باصلابت، با تاریخی کهن و فرهنگی غنی، همواره پاسداران مرزهای ایران زمین بودهاند، در میان این مردم، عشایر ایلام، نقش ویژهای داشتند، عشایر ایلام، با زندگی کوچنشینی خود، همواره با طبیعت درآمیخته و روحیهای جنگجو و مقاوم داشتهاند.
ایلام، سرزمینی که تاریخش با رشادت و سلحشوری گره خورده، بار دیگر در آزمونی سخت قرار گرفته بود، ایلام، نه فقط یک استان، که قصیدهای است بلند در ستایش طبیعت و انسان است، سرزمینی با کوههای سر به فلک کشیده، درههای عمیق و جنگلهای انبوه که گویی دست طبیعت، هنرمندانه بر آن نقش بسته است.
آنان، حافظان اصیل این خاک بودند و با شناخت کامل از کوهها و درهها، بهترین مدافعان مرزها به شمار رفته و میروند، در جنگ تحمیلی، عشایر ایلام، دوشادوش سایر رزمندگان، در جبهههای نبرد حاضر شدند و دلاوریهای بیشماری از خود به یادگار گذاشتند.
میمک، با ساختاری لوبیاییشکل، نه فقط یک ارتفاع، که یک دژ طبیعی بود، موقعیت استراتژیک آن، در نزدیکی مرز ایران و عراق، بر اهمیت نظامی آن میافزود، دید و تیررس عالی، بر بخش وسیعی از خاک عراق و مناطق مرزی، میمک را به نقطهای کلیدی برای هر دو طرف تبدیل کرده بود.
در غرب استان ایلام، جایی که کوهها سر به آسمان کشیدهاند و تاریخ، ردپای حماسهها را بر سینه خود حک کرده، ارتفاعاتی به نام «میمک»، چون نگینی بر انگشتر طبیعت میدرخشد، اما این نگین، در شهریورماه ۱۳۵۹، به صحنه نبردی نابرابر تبدیل شد، نبردی که در آن، خاک و خون، درهم آمیختند و غیرت ایرانی، بار دیگر خود را به نمایش گذاشت.
پوشش گیاهی کم، با علفها، بوتههای گون و درختچههایی مانند «خلف»، «وایم» و «خوشک»، نه تنها از زیبایی آن نمیکاست، بلکه آن را به مکانی مناسب برای قشلاق دامداران تبدیل کرده بود.
در شمال غرب میمک، تنگه استراتژیک«بینا»، در میان ارتفاعات «چکر»، قرار دارد، این تنگه، با طول بیش از پنج کیلومتر، معبری حیاتی برای رسیدن به میمک بود، جاده مواصلاتی «حلاله- گنجوان» نیز از این تنگه میگذشت و اهمیت آن را دوچندان میکرد و باید گفت که میمک، با شیارها، پستیها و بلندیهای گوناگون و خاک رُسی و رملی خود، نه فقط یک منطقه جغرافیایی، که نمادی از مقاومت بوده و هست.
اوایل شهریورماه ۱۳۵۹، تجمع نظامیان عراقی در مقابل مرزهای ایلام، هشداری بود بر وقوع حملهای قریبالوقوع، در ۱۹ شهریور، ۱۲ روز قبل از آغاز رسمی جنگ، نیروهای بعثی، با عبور از مرزها، به منطقه میمک هجوم آوردند، ابتدا پاسگاههای مرزی «حلاله» و «نی خزر» را که محافظان میمک بودند، به اشغال درآوردند، اما برای تصرف خود میمک، با مقاومت جانانه مدافعان ایرانی، یک هفته معطل شدند.
میمک، این قطعهی راهبردی از خاک ایلام، در قلب زاگرس، به کانون توجه دشمن تبدیل شده بود، ارتفاعات آن، چشم طمع دشمن را به خود جلب کرده بود، اما غافل از این که، فرزندان ایلام، چه در شهر و روستا و چه در میان عشایر، برای دفاع از این خاک، از هیچ تلاشی فروگذار نخواهند کرد.
در آن زمان، مدافعان میمک، تنها یک گروهان مکانیزه و یک گروهان تانک بودند، نیروهایی که با دست و دلی خالی، اما با قلبی پر از ایمان، در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح ایستاده بودند، این دلاوران، هرچند با استعدادی کمتر از یک گروهان رزمی، با رشادت و شهامت خود، تا آخرین لحظه از میمک دفاع کردند.
سرانجام، پس از مقاومتی جانانه، میمک به دست نیروهای عراقی افتاد، با تصرف میمک و پاسگاههای حومه مهران و دهلران، وزیر دفاع صدام بعثی، مغرورانه اعلام کرد که «نیروهای مسلح عراق به مرزهای بینالمللی رسیدهاند و اختلافات ارضی خود را با ایران عملاً حل کردهاند.»، اشغال میمک، معبر «صالحآباد -سرنی» را نیز تهدید میکرد و محور ایلام، صالحآباد و مهران را ناامن ساخت.
اما اشغال میمک، پایان کار نبود، بلافاصله پس از آگاهی از سقوط میمک، لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه، مأمور تأمین معابر وصولی به میمک شد، در کنار این نیروها، قوای انقلابی، متشکل از عشایر، سپاه و بسیج، به فرماندهی سپاه منطقه هفت و تیمهایی از هوانیروز ارتش، وارد عمل شدند.
جوانان ایلامی، با لباس رزم، نه فقط دلاوران ارتش و سپاه، که جان برکفان بسیج مردمی و عشایر بودند، روح غیرت، در جان آنان شعله میکشید و عشق به وطن، نیرویی مضاعف به آنان میبخشید، آنان، با سلاح ایمان و اراده، بر دشمن تاختند و ثابت کردند که هیچ قدرتی، توان مقابله با این اراده پولادین را ندارد.
این دلاوران، با هماهنگی و همدلی، خطوط دفاعی را مستحکم کردند و از پیشروی بیشتر دشمن، از دشت «لیک» به سمت شرق، جلوگیری کردند، عشایر ایلام، با شناخت کامل از منطقه و روحیهی جنگاوری ذاتی خود، نقشی اساسی در آزادسازی میمک ایفا کردند.
نبردی که در میمک درگرفت، نبردی فراتر از یک عملیات نظامی بود، نبردی بود میان حق و باطل، میان ظلم و عدالت، تانکها میغریدند، توپها آتش میباریدند و رزمندگان، چون سیل خروشانی بر قلب دشمن میتاختند، در این میان، دلاوریهای عشایر ایلام، جلوهای ویژه داشت، آنان، با آشنایی به منطقه و روحیهی جنگاوری ذاتی خود، نقش مهمی در آزادسازی میمک ایفا کردند.
عملیات آزادسازی میمک، از افتخارات بزرگ مردم ایلام، به ویژه عشایر غیور این استان بود، این عملیات، هرچند در سطح کشور کمتر معرفی شده است، اما نمادی از مقاومت و همدلی مردم ایران در برابر تجاوز بوده و هست، میمک، با تاریخ پر فراز و نشیب خود، یادآور دلاوریها و فداکاریهای مردان و زنان این سرزمین است.
سرانجام، در نوزدهم دیماه ۱۳۵۹، میمک آزاد شد، پرچم ایران، سرافرازانه بر بلندای آن به اهتزاز درآمد و شادی پیروزی، در قلب مردم ایلام جوانه زد، فتح میمک، نه فقط یک پیروزی نظامی، که نمادی از وحدت و همدلی مردم ایران بود، نمادی از مقاومت و پایداری در برابر تجاوز.
میمک، امروز، نه فقط یک نقطه بر روی نقشه، که یادگاری است از ایثار و فداکاری رزمندگان ایران، یادگاری است از نقش عشایر ایلام در دفاع از وطن، یادگاری از رشادتهای بیشمار فرزندان این سرزمین.
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
ثبت دیدگاه