به گزارش گفتمان زاگرس؛ در فضای خانواده هاوجامعه مگر چه میگذرد که مدام خبر خشونت هایی علیه خود ودیگری به گوش میرسد:
آیا فرزندان ما با الگوی خاصی از خشونت وناکامی مواجه هستند؟
آیا کودکان ما آنچه می بینند روی رفتار و نگرش و تفکر آنان اثرگذار خواهد بود؟
چرا با فرزندان نامهربان وبی مهارت در حوزه رفتار مواجه هستیم؟
آیا فرزندان ما به عنوان شهروندانی با مهارتهای خودکنترلی،مهارت مقابله با بحران، مهارتهای حل مسئله و مهارت کنترل خشم وارد زندگی اجتماعی میشوند؟
آیا میدانیم ناامنی ها وناکامیهایی که برای کودکان چه نوجوانان وحتی برای بزرگسالان در خانواده ها اتفاق میافتد در بروز رفتارهای پرخاشگرانه تاثیر مضاعفی دارد؟
موارد فوق میتواند شهروندان را با مسائل و چالشهای پرخاش جویانه ای روبرو کند که میزان تاب آوری افراد را به سطح پایینی برساند واین امر درشرایط خاص تبدیل به افسردگی میشود!!!
نتایج تحقیقات نشان داده که افسردگی مانع بزرگی است که ارتباط موثر در فضای خانواده را با مشکل جدی مواجه ساخته است.
ما در جامعه ای زندگی میکنیم که 《هیجانات منفی》کنترل زندگی شهروندان را در دست دارد وهمین امر شرایطی را فراهم کرده که تضاد بین فردی،رفتار ناصحیح و راهکارهای ناکارآمد از ناحیه ذهن ناخودآگاه صادر شود که در صورت عصبانیت نتیجه یا خودکشی است یا دگر کشی،یا هرنوع هنجارشکنی دیگری!!!
به جای مسئله مداری با هیجان مداری که پرخاشگری و انتقام جویی را دنبال دارد به دنبال رفع مشکل میگردند، و این انتقام جویی ها زمانی علیه خود باشد منجر به خودکشی خودخواسته ویا با دگرکشی ها خودش را نشان میدهد.
گاهی افراد دست به خودکشی میزنند گاهی به دگر کشی و این هم گاهی به کسب امتیاز و جلب توجه برمیگردد؛ اینکه بخواهند محبت دیگران را که در طول زندگی شان کسب نکرده اند و آن را در زندگی به عنوان یک حلقه مفقوده میبینند، جبران کنند در نتیجه دست به اقدامی میزنند که گاهی این اقدام در لحظه به صورت یک رفتار جنون آنی قابل کنترل است و با گذشت و با یک رفتار مناسب و همدلانه در آن لحظه میتواند این فضا را تغییر بدهد و خسارت را به حداقل برساند اما گاهی می بینیم که برخورد اطرافیان در لحظات جنون هم برخوردی تحریک کننده است و اغلب تصور نمیکنند این فرد دست به قتل بزند یا یک اقدام مخربی مثل خودکشی یا دگرکشی را انجام بدهد.
ریشه بسیاری از مسائل با ناامنی روانی مرتبط بوده که عدم مهارت در تصمیم گیری وتصمیم سازی مبدل به رفتارهای جنون آمیز شده و در صدد انتقام جویی برمیآیند وهمه میدانیم که فرد غیر ماهر و ناتوان توانایی مقابله با شرایط موجود را به صورت کارآمد ندارد و اینجاست که از رفتارها و رویکردهای ناکارآمد استفاده می کند که یکی از آنها همین رویکرد خودکشی یا دگر کشی است.
مسائل کلان جامعه مثل تبعیضها، بی عدالتی در حوزه اجتماعی، توزیع نابرابر فرصتها و امکانات که میتواند روی افراد اثر بگذارد و افراد را محروم کند و محرومیتهای اجتماعی که به طور طبیعی در زندگی افراد وجود دارد و همینطور ناکامی های اقتصادی و معیشتی که در سطح جامعه وجود دارند و افراد از آنها احساس خستگی میکنند وزمینه آسیب های فوق را فراهم میکنند.
حقیقتاً در حال حاضر سبک فرزند پروری معیوبی در استان ما حاکم شده که زندگی گروهی واجتماعی در آن جایگاه رضایت بخشی ندارد و برقراری گفتمان موثر بین اعضای خانواده در خیلی از شرایط پایین است و چون فرزندان ما در دهه های گذشته گفتمان موثر براشون سبکی غریب بوده و نتوانسته اند مسائل شان را در قالب یک گفتمان موثر حل کنند لذا یاد گرفته اند در مواجه با شرایط تعارض انگیز بدترین روش مواجه شدن را انتخاب کنند که منجر رفتار های خشن علیه خود ودیگران میشود.
ثبت دیدگاه