گفتمان زاگرس: در این مطلب تحلیلی به بررسی دو حادثه مهم و واکنشهای مسئولان ایرانی به کمکهای بینالمللی میپردازیم .
۱. سقوط بالگرد ریاست جمهوری (اردیبهشت ۱۴۰۳)
در این حادثه که منجر به شهادت رئیسجمهور ابراهیم رئیسی و همراهان شد، ایران نتوانست به سرعت محل سقوط را شناسایی کند و مجبور به درخواست کمک از ترکیه شد. پهپادهای ترکیه (بیرقدار آکینجی) در یافتن محل سقوط نقش کلیدی داشتند .
با این حال، برخی مسئولان ایرانی به جای تقدیر از این کمک، نقش آن را کماهمیت جلوه دادند. این رفتار نه تنها قدردانی نبود، بلکه نوعی “آبروریزی” در سطح بینالمللی محسوب میشود.
۲. انفجار اسکله شهید رجایی (اردیبهشت ۱۴۰۴)
در این حادثه که منجر به کشته شدن ۷۰ نفر و آسیبدیدگی گسترده شد،
ایران پس از سه روز تلاش ناموفق برای کنترل آتش، از روسیه درخواست کمک کرد .
سه فروند هواپیمای روسی (شامل دو هواپیمای آبپاش) برای کمک اعزام شدند، اما وزیر کشور ایران بعداً ادعا کرد که از این هواپیماها استفاده نشده است.
این اظهارات نه تنها با گزارشهای رسانهای تناقض دارد، بلکه بار دیگر نشاندهنده ناسپاسی در قبال کمکهای بینالمللی است.
چرا این الگو تکرار میشود؟
– ضعف در مدیریت بحران: هر دو حادثه نشان میدهد که ایران از تجهیزات و سیستمهای پیشرفته برای مقابله با بحرانهای بزرگ برخوردار نیست.
– دیپلماسی نامناسب: به جای استفاده از کمکهای خارجی به عنوان فرصتی برای بهبود روابط، برخی مسئولان ترجیح میدهند نقش این کمکها را انکار کنند.
-ترس از بهانهگیری سیاسی: ممکن است برخی مقامات نگران باشند که پذیرش کمکهای خارجی به عنوان نشانهای از ضعف نظام تفسیر شود.
پیامدهای این رفتار
– از دست دادن اعتماد بینالمللی: کشورهای دیگر ممکن است در آینده تمایلی به کمکرسانی سریع نداشته باشند.
– آسیب به وجهه ایران : این رفتارها میتواند به عنوان بیاحترامی به همکاریهای بشردوستانه تعبیر شود.
– تضعیف امنیت ملی: اگر ایران نتواند بحرانها را به تنهایی مدیریت کند، اما از ترس “آبروریزی” کمک نخواهد، امنیت ملی به خطر میافتد.
راهحلهای پیشنهادی
۱. تقویت سیستمهای مدیریت بحران داخلی:
سرمایهگذاری در تجهیزات پیشرفته جستجو، نجات و اطفای حریق.
۲. شفافیت در پذیرش کمکها: به جای انکار، میتوان از کمکهای بینالمللی به عنوان نمادی از همکاریهای منطقهای یاد کرد.
۳.آموزش دیپلماسی بحران به مسئولان
نحوه برخورد با کمکهای خارجی نیازمند سیاستگذاری هوشمندانه است.
در نهایت، این سوال اساسی باقی میماند: اگر ایران واقعاً توانایی مدیریت این بحرانها را دارد، چرا در هر دو مورد مجبور به درخواست کمک شد؟ و اگر کمک مورد نیاز بود، چرا باید پس از دریافت، آن را انکار کرد؟ این تناقضها نه تنها پاسخگو نیست، بلکه خود به عاملی برای “آبروریزی” بیشتر تبدیل میشود.