گفتمان زاگرس: اما آنچه امروز به عنوان چالشی جدی در برابر این تفکر قد علم کرده، انحراف از مبانی اصیل اصلاحطلبی و جایگزینی معیارهای فردی و قبیلهای به جای اصولی چون شایستهسالاری، تخصصگرایی و وفاداری به آرمانهای دولت است.
اصلاحطلبی؛ از “حمایت از دولت” تا “فرمانبرداری از افراد”
انتظار میرفت پس از تشکیل دولت جدید، مدیریتهای استانی با تکیه بر دو اصل شایستگی و همفکری با جریان اصلاحات شکل بگیرد تا قوام و موفقیت برنامههای دولت تضمین شود.
اما آنچه در ایلام شاهدیم، مقاومت عجیب برخی سیاسیونِ بهظاهر همراه دولت در برابر تغییرات مدیریتی است. گویی تعریف آنان از اصلاحطلبی، نه حمایت از منشور فکری دولت، بلکه اطاعت بیچونوچرا از افراد خاص و نزدیکی به حلقههای قدرت است!
تبدیل معیارها: از تخصص و تعهد به تباری و رابطه
متأسفانه شاقول گزینش مدیران از شایستگی، تجربه و وفاداری به آرمانهای دولت به وابستگی خانوادگی، روابط شخصی و همپیمانی با “اشخاص’ تغییر یافته است. این نگاه نهتنها در تضاد آشکار با گفتمان اصلاحطلبی است، بلکه به عاملی برای تضعیف اعتماد عمومی و اضمحلال این جریان تبدیل شده است.
آیا اصلاحطلبی بهمعنای چرخش قدرت در میان حلقههای بسته است یا میتواند ظرفیتی برای تحقق عدالت و پیشرفت باشد؟
مع الاسف باید گفت با سیطره چنین نگاهی در استان باید قربانی شدن تفکر اصلاحی در پای منافع فردی را شاهد باشیم
به نام اصلاحات، شاهد بازتولید همان فرهنگ سیاسی ایستایی هستیم که همواره نقدش میکردیم. اگر اصلاحطلبان راستین ایلام به این روند واکنش نشان ندهند، به زودی “اصلاحطلبی” به برندی توخالی تبدیل خواهد شد که نهتنها توان تغییر ساختارها را ندارد، بلکه خود به بخشی از مشکل بدل میشود.
مخلص کلام اینکه ؛اصلاحطلبی زمانی معنادار است که بر مدار مردمسالاری، شفافیت و شایستهسالاری بچرخد، نه بر محور روابط شخصی و قبیلهگرایی. اگر این جریان نتواند از چرخه بسته منافع فردی خارج شود، به تدریج مشروعیت و پایگاه اجتماعی خود را از دست خواهد داد. اکنون زمان بازتعریف اصلاحطلبی بر اساس اصول است، نه اشخاص ،پایانی برخاسته از دغدغهای اصلاحجویانه!
ثبت دیدگاه