گفتمان؛علی اصغر اسدی: جنگ تحمیلی دوازدهروزه، با وجود هزینههای مادی سنگینی که بر کشور تحمیل کرد، دستاوردی بزرگ و ارزشمند به همراه داشت: شکلگیری وحدت و انسجام بین لایههای مختلف فکری، عقیدتی، سیاسی و مذهبی.
وحدتی بینظیر که دستگاههای سیاسی و فرهنگی نظام در طول دو دهه اخیر، با صرف هزینههای چندصد میلیاردی، نهتنها نتوانستند آن را ایجاد کنند، بلکه برخی رفتارها و تصمیماتشان زمینهساز انشقاق و تفرقه شد.
بیشک، در جنگ اخیر که هدف نهایی آن نابودی نظام جمهوری اسلامی بود، همین وحدت ملی و همبستگی مردم حول پرچم ایران، همراه با عرق ملی، نقشه پرهزینه دشمن را خنثی کرد و آنان را از رسیدن به اهدافشان ناکام گذاشت.
اگر امروز میتوانیم سربلندانه پیروزی خود در برابر دو کشور قدرتمند را فریاد بزنیم، مدیون درایت، وقتشناسی و ایستادگی همین مردم هستیم.
با این حال، دغدغه مشترک بسیاری از کارشناسان و دلسوزان کشور این است که پس از جنگ، رویکردها بر اساس شرایط جدید تعدیل نشود و این دستاورد بزرگ ملی به دست فراموشی سپرده شود.
واقعیت این است که رهبر انقلاب، با درک عمیق از شرایط و با تکیه بر منطق واقعگرایی ملی، حتی در تراژیکترین شب جهان تشیع (عاشورا)، از مداح حسینیه خواستند سرود «این ایران» را بخواند.
این اقدام، پیامی فراتر از ضرورت توجه به مولفههای ملی در کنار هویت مذهبی جامعه داشت. حتی در سخنان اخیر خود، با صدور فرمان وحدت ملی، رسانهها و تریبونداران را به حفظ انسجام و پرهیز از ایجاد دوگانگی در تمام حوزهها دعوت کردند.
اما متأسفانه لایه سخت فکری و سیاسی نظام، که همواره در دهههای اخیر منافع خود را در گرو افتراق و تفرقه جسته و برای کسب قدرت و رانت، از هیچ اقدام مخرب ضدوحدتی دریغ نکردهاند، نهتنها به ندای رهبری و ملت توجه نکردهاند، بلکه با فروکش کردن موقت جنگ میدانی، بار دیگر به تنظیمات کارخانه بازگشتهاند (به تعبیر ضرغامی).
اکنون شاهد رفتارها و تصمیماتی از سوی آنان هستیم که کوچکترین همسویی با حفظ و تقویت وحدت ملی، بهعنوان قویترین ابزار بازدارندگی کشور، ندارد.
امروز نیازمند تریبوندارانی هستیم که زبان و وجودشان وحدتآفرین باشد، نه افرادی که صرف نام بردن از آنها، خشم و لجاجت مردم را برمیانگیزد.
رسانه ملی، بهعنوان مهمترین رسانه کشور، باید با درک از دست دادن مرجعیت خبری، به رسانه تمامی ملت تبدیل شود؛ اما متأسفانه در دوران پساجنگ، به تریبون چهرههایی تبدیل شده که نه پایگاهی در میان مردم دارند و نه حضوری جز نفرتپراکنی نتیجهای در پی داشته است.
برآیند رفتارها و تصمیمات نشان میدهد که لایه سخت فکری، سیاسی و مدیریتی، که جایگاهی در میان لایههای سهگانه هویتی کشور (مذهبی، ملی و مدرن) ندارند، همچنان ساز ناکوک میزنند.
استمرار سیاستهای تکمحورانه رسانه ملی و برخی روزنامههای جنجالی، مواضع تفرقهانگیز برخی نمایندگان، تریبوندادن به چهرههای حاشیهساز و اصرار بر اجرای طرحهای هزینهآفرین از سوی برخی ائمه جمعه، همگی حاکی از اولویت منافع گروهی بر مصالح ملی است. برای این جماعت قلیل، منافع ملی اصلاً اهمیتی ندارد.
انتظار میرود تصمیمگیران و سیاستگذاران کلان کشور، برخلاف رویه لایه سخت، با تجدیدنظر در برخی سیاستها، حذف چهرههای تکراری و هزینهآفرین از بدنه مدیریتی، و همسویی با مطالبات عمومی مردم، مانع تحمیل هزینههای ناشی از تصمیمات این لایه بر وحدت و انسجام ملی شوند.