به گزارش گفتمان زاگرس ،صبحگاهان که هنوز مه روی بامها نشسته و هوای شهر آکنده از بوی خیس کوچههاست، گامهای کوچک، اما سنگینی بر پیادهروها طنین میاندازد؛ گامهایی که به جای رفتن به کلاس درس، به سوی چهارراهها و بازارها کشیده میشوند. اینها کودکان کارند؛ روایتهای زنده، اما خاموش که هر روز در ازدحام ماشینها، صدای بوقها و نگاههای بیتفاوت رهگذران گم میشوند. در دستانشان به جای دفترچه و مداد، ابزار کار است؛ گاه یک گردگیر، گاه جعبه واکس، گاه بستهای از آدامس یا یک شاخه گل پژمرده که در ازدحام دود و آفتاب به فروش میرسد.
کودکان کار، آینه تمامنمای فقر، بیکاری و بیعدالتیاند. آنها با پینهای که در سنین کودکی بر کف دستانشان نقش بسته، یادآور سختیهایی هستند که هیچ دست کوچکی نباید تجربه کند. در چشمهایشان، چیزی میان کودکی از دسترفته و بزرگسالی زودرس موج میزند؛ نگاهی که داستانی بلندتر از سن و سالشان را روایت میکند.
«بهزاد شهبازی» مدیرکل بهزیستی استان کرمانشاه با اشاره به ابعاد نگرانکننده این پدیده، اظهار کرد: تاکنون با بهرهگیری از فناوری نوین اسکن عنبیه، هویت بیش از ۴۷۰ کودک کار در سطح استان شناسایی شده است. این اقدام که برای نخستینبار در غرب کشور اجرا شده، هدفش ایجاد یک بانک اطلاعاتی دقیق از این کودکان و فراهمکردن زمینه برای ساماندهی، آموزش و حمایتهای درمانی و روانی است.
وی ادامه داد: بسیاری از این کودکان در خانوادههایی زندگی میکنند که دچار مشکلات اقتصادی و در برخی موارد نابسامانیهای اجتماعی هستند. کار کودک نهتنها تحصیل را از آنها میگیرد، بلکه آنها را در معرض خطرات جدی مانند سوءاستفاده، بیماری و آسیبهای روانی قرار میدهد. تلاش ما این است که با شناسایی دقیق و برنامهریزی اصولی، این کودکان را از خیابان به محیطهای امن و آموزشی بازگردانیم.
مدیرکل بهزیستی استان کرمانشاه، با تأکید بر لزوم همکاری همهجانبه دستگاههای اجرایی، سازمانهای مردمنهاد و خیرین، خاطر نشان کرد: صرف شناسایی کافی نیست؛ آینده این کودکان به میزان تداوم حمایتها بستگی دارد.
شهبازی تصریح کرد: اگر امروز بهطور جدی وارد عمل نشویم، فردا با نسلی مواجه خواهیم بود که نه مهارت کافی برای زندگی دارد و نه امیدی به آینده است.
وی گفت: اکنون بهزیستی، با آغاز این طرح شناسایی، امید دارد که قدمهای نخستین برای پایان دادن به این چرخه تکراری برداشته شود؛ چرخهای که تنها با همدلی و اقدام جمعی میتوان آن را شکست. امروز، هر کمک یا حمایتی میتواند مسیری تازه برای یک کودک بگشاید؛ مسیری که به جای چهارراه، به حیاط مدرسه ختم میشود.
همچنین هر گوشه شهر، صحنهای از این واقعیت تلخ است؛ پسربچهای که لابهلای ترافیک بادکنک میفروشد، دختربچهای که در سرمای زمستان شیشه خودروها را پاک میکند، یا کودکی که کیسهای پر از بطری پلاستیکی را تا نیمهشب بر دوش میکشد. قصه همه آنها یکی است: تلاش برای زندهماندن در شرایطی که کودکیشان را از آنها ربوده است.
اگر همین امروز سکوت کنیم، فردا فریادهای خاموش این کودکان، بلندتر از هر بحران دیگری، در گوش جامعه طنین خواهد انداخت. کودکی که امروز در ازدحام خیابانها گل پژمردهای میفروشد، حق دارد فردا روی نیمکت مدرسه بنشیند، کتابش را بگشاید و زندگیاش را دوباره بنویسد.