واکنشها به توصیه انتخاباتی موسوی خویینیها، سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»، طغیان جمعیت موشها در پایتخت، تصمیمهای مهم بایدن در صورت پیروزی، خط فقر: ۱۰ میلیون تومان! لیگ قهرمانان سرخابی میشود، انتخابات آمریکا با اقتصاد ما چه میکند، بازگشت محدودیتهای کرونایی منوط به درخواست استانداران، واگذاری کشت و صنعت مغان زیر ذرهبین قوه قضائیه و سعید نمکی هم عزل میشود؟ از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه پنجم مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که جنجال واکسیناسیون مجلسی از یک سو و واکنشها به توصیه انتخاباتی موسوی خویینیها به اصلاح طلبان از سوی دیگر، در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
هشدار رئیس قوه قضائیه به هیات واگذاری کشت و صنعت مغان، درباره اعلام وضعیت قرمز توسط رئیس جمهور و بحران انتقال قدرت در امریکا از دیگر تیترهایی است که در تعدادی از روزنامهها مورد توجه قرار گرفته است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
احمد غلامی، سردبیر روزنامه شرق در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه به تحلیل توصیه انتخاباتی موسویخوئینیها برای شرکت در انتخابات ۱۴۰۰ به اصلاحطلبان پرداخت و نوشت: در این توصیه بازگشت به قدرت اصلاحطلبان باز در اولویت است؛ با این تفاوت که اگر نگذاشتند اصلاحطلبان به قدرت بازگردند، آنان چیزی را از دست نخواهند داد و به مردم ثابت خواهد شد چه کسانی مانع توسعه دموکراسی در ایراناند. به زعم خوئینیها، این عملکرد سیاسی موجب میشود اصلاحطلبان دوباره هژمونی ازدسترفته خود را بازیابند. اما سؤال اساسی اینجاست که آیا شرایط سیاسی و اجتماعی کنونی با این توصیهها دچار پویایی میشود و آب رفته به جوی باز خواهد گشت؟ یا وضعیت سیاسی جامعه و اصلاحطلبان همچون شنل داستان گوگول است که دیگر وصله برنمیدارد.
اگر سیدمحمد خاتمی در انتخابات مجلس دهم و دور دوم انتخابات ریاستجمهوری دولت روحانی در بین یأس و ناامیدی سیاسی، مردم را با تعبیر تکرار میکنم به میدان کشاند و موجب پویایی و تحرک در جناحهای سیاسی اصلاحطلب و مردم شد، این پویایی بیش از اینکه از شخصیت او نشئت گرفته باشد، از میان تضادها و درگیریهای سیاسی و اجتماعی سر برآورده بود و از درک و بیان ضروریات و احتیاجات جامعه بود که موجب چفتوبست شدن این تعبیر با جامعه سیاسی و مردم شد: «شخصیتها اغلب تأثیر عمیقی بر سرنوشت اجتماع دارند، ولی این تأثیر مطابق طبیعت و ساختمان آن اجتماع و مناسبات آن اجتماع با سایر جوامع صورت میگیرد». اینک نادیده انگاشتن ضروریات اجتماعی و سیاسی، به معنای ندیدن مردم است؛ مردمی که تضادی بین اصولگرایان و اصلاحطلبان نمیبینند؛ بنابراین اثبات اینکه مخالفان توسعه دموکراسی چه کسانی هستند، اینک چندان دغدغه مردم نیست و کارایی ندارد؛ آن هم اثبات برای چه و در برابر چه کسانی. شاید آنچه بتواند مردم را به پویایی وادارد و به سمت جناحهای سیاسی بازگرداند که زمانی خودشان آنها را برساختهاند، درک و بیان شجاعانه ضروریات اجتماعی است. باید با مردم سخن گفت، نه با جناحهای سیاسی و نه تهدید نهادهای رسمی. برای ایجاد پویایی در مناسبات اجتماعی، باید به مرکز این مناسبات انگشت گذاشت؛ مرکز درد تا بیمار فریاد بزند: «بله، بله همینجاست». مرکز درد الان کجاست؟ چرا کسی از مرکز درد سخنی به میان نمیآورد؟
از مناسبات اقتصادی، از مناسبات تولید: «مناسبات اجتماعی در نهاد نیروهای مولد و اوضاع ناشی از آن خوابیدهاند». غیرقابل انکار است که شخصیتهای سیاسی و سجایای شخصی آنان در رخدادهای تاریخ نقش بسیاری دارند؛ آنچه مهم است حدود تأثیرگذاری این شخصیتهاست: «خواص سجایای شخصیت فقط در زمان، فقط در مکانی تا حدودی (عامل) نشر و نمو اجتماعی است که مناسبات اجتماعی در کجا و کی و تا چه حدودی اجازه بدهند که آنها بتوانند (عامل) باشند». اگر اصلاحطلبان در شکلگیری وضعیت موجود مشارکت نداشتند و سهیم نبودند، توصیه موسویخوئینیها اثرگذاری تعیینکنندهای داشت. اما این عدم تأثیرگذاری که البته هنوز به اثبات نرسیده، نشان از دیرهنگامی، نابهنگامی عمل سیاسی میدهد. اگر اصلاحطلبان مجددا در پی پویایی دموکراسیاند، اصولگرایان نیز درصدد اجرای آن چیزی هستند که آن را سالهاست نابسامانی سیاسی میخوانند؛ نابسامانیای که خودشان بیش از همه در آن سهیم بودهاند. آنان به دنبال «سرنیزه خوب»اند. البته مصداق این تعبیر نظامیان نیستند، بلکه تفکری است که به فرد مقتدر و دولت مقتدر نظر دارد و از این ایده برمیخیزد که دولت قوی بر دموکراسی اولویت دارد. اصولگرایان در قدرت در حال ایجاد این ضرورت و تفکر در جامعه هستند. اگرچه آنان باور دارند این ایده برخاسته از ضروریات اجتماع است، اما خودشان بهتر از هر کسی میدانند که صرفا با آمار حداقلی در انتخابات میتوانند به این مطلوب دست یابند. از این منظر، توصیه دیرهنگام آقای خوئینیها برای شرکت در انتخابات، معنایی جدی پیدا میکند. با اینکه شاید زمینههای اثرگذاری وسیع آن محل تردید باشد.
کامران ندری اقتصاددان در سرمقاله امروز روزنامه جهان صنعت با عنوان هشدار رییس کل بانک مرکزی را جدی بگیریم، نوشت: رییس کل بانک مرکزی در تازهترین پست اینستاگرامی خود به مساله کنترل نقدینگی و تورم اشاره کرد و به مخاطبین خود، از دولت و مجلس گرفته تا دستگاه حاکمیت، هشدار داده تا از اعمال فشارهای بیشتر به نظام بانکی جلوگیری کنند.
این هشدار از آنجا ناشی میشود که بخش عمدهای از نیازهای اقتصادی کشور از ناحیه نظام بانکی تامین میشود. این در حالی است که این موضوع نتیجهای جز افزایش نقدینگی ندارد؛ برای مثال در راستای کاهش تبعات اقتصادی ناشی از کرونا از سیستم بانکی خواسته شد به اعطای وام و تسهیلات دست بزند که نتیجهای جز خلق پول نداشت. در مواجهه با افزایش اجاره بهای مسکن نیز از سیستم بانکی خواسته شد با پرداخت وام ودیعه به حل این مساله کمک کند و حتی زمانی که دولت قادر به فروش اوراق بدهی نشد از نظام بانکی خواسته شد این اوراق را خریداری کند. همه اینها منجر به رشد نقدینگی میشود و در شرایطی که با تورم بالایی دست به گریبان هستیم این مساله میتواند عواقب نامطلوبی داشته باشد.
در دوره کنونی که دولت برای تامین هزینههای خود به منابع صندوق توسعه ملی چشم دوخته، سیاستگذار پولی میتواند مخالفت جدی خود را با تسعیر ریالی منابع ارزی صندوق توسعه ملی ابراز و اعلام کند. تا زمانی که دولت منابع قابل دسترس در اختیار بانک مرکزی قرار ندهد، از دستاندازی دولت به منابع این صندوق جلوگیری خواهد کرد. بر همین اساس اگر رهبری مجوز استفاده از منابع صندوق توسعه ملی را صادر کرده، اما باید ذیل این مجوز مکتوب شود که تامین مالی دولت با فروش این منابع در بازار ارز انجام شود تا از تحمیل فشار به بانک مرکزی برای تسعیر ریالی منابع ارزی این صندوق جلوگیری شود.
اگر مجموعه حاکمیت خطر رشد بالای نقدینگی را درک و از بانک مرکزی پشتیبانی کنند و رییسکل بانک مرکزی اراده لازم برای مقاومت در برابر خواستههای دولت را داشته باشد، میتوان دستدرازی دولت به منابع بانک مرکزی را کاهش داد. اما تجربه نشان میدهد که در طول چند دهه گذشته هیچیک از روسای بانک مرکزی نتوانستهاند در برابر فشارهای سیاسی وارده، از دولت گرفته تا مجلس و بانکها، مقاومت کنند. به نظر میرسد در طول دهههای گذشته، علاوه بر دولت شاهد افزایش فشارها از ناحیه بانکها به بانک مرکزی نیز بودهایم به طوری که نظام بانکی به کرات اعلام کرده اگر بانک مرکزی منابع لازم را از طریق چاپ پول در اختیار آنها قرار ندهد قادر نخواهند بود به تعهدات خود در برابر مردم عمل کنند. در این شرایط نیز بانک مرکزی چارهای جز تسلیم شدن نداشته و به درخواست بانکها رسیدگی کرده است.
اگرچه بانک مرکزی توان مقاومت در برابر خواستههای دولت را دارد، با این وجود این مقاومت به تنهایی ممکن نیست و به حمایتهای مردمی نیز در این مسیر نیاز دارد. در عین حال مجلس نیز باید حمایت خود را از بانک مرکزی اعلام کند؛ چه آنکه مجلس به راحتی میتواند قوانینی همچون اعطای تسهیلات تکلیفی توسط بانکها را مصوب و بانک مرکزی را ملزم به در اختیار قرار دادن این تسهیلات و منابع به دولت کند؛ بنابراین نه تنها مردم بلکه تمام ارکان حاکمیت باید در راستای حمایت از بانک مرکزی به پا خیزند و از حرکت در مسیری خلاف جهت سیاستهای بانک مرکزی خودداری کنند.
بنابراین در صورتی که کل ارکان حاکمیت، از دولت و مجلس گرفته تا دستگاه رهبری، از بانک مرکزی و رییس این بانک حمایت کنند و هشدارهای رییس بانک مرکزی را جدیتر بگیرند، رشد نقدینگی نیز قابل مدیریت خواهد بود. با این حال نباید از یاد ببریم که بانک مرکزی همه امکانات برای کنترل نقدینگی را در اختیار ندارد و تنها تا اندازهای میتواند از سیاستها و رویکرد خود در این خصوص دفاع کند. چه آنکه دستور رهبری یا مصوبات قانونی مجلس یا مصوبات هیات وزیران برای بانک مرکزی لازمالاجراست و در شرایطی که قوانین دست و پای بانک مرکزی را ببندند نمیتوان نسبت به اقدامات بانک مرکزی ابراز امیدواری کرد.
محمدکاظم انبارلویی در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه رسالت با عنوان بازخوانی یک بیانیه به توصیه انتخاباتی موسوی خویینیها پرداخت و درباره آن نوشت: نکات مهمی هم در این بیانیه است که در حوصله این مقاله نمیگنجد، اما ذکر چند نکته خالی از لطف نیست؛
۱- انتخابات ریاست جمهوری را دولتی میخواهد برگزار کند که به شدت مورد حمایت اصلاحطلبان وسران شناخته شده مجمع روحانیون مبارز است. قریب به اتفاق مجریان انتخابات اعم از استانداران، فرمانداران و بخشداران از اصلاحطلبان هستند. اولین نهاد مسئول برگزار کننده همین کسانی هستند که احتمالا برخی از آنان از آقای خویینی فرمان میبرند. اگر قرار باشد شبههای مطرح شود باید رقبای ایشان مطرح کنند.
۲- دهها نشریه و روزنامه و سایت خبری در جریان اصلاحات که متأسفانه رسانههای امپریالیستی هم از آنها پشتیبانی لجستیک و محتوایی میکنند، وجود دارد. این جریان هر چه دلش میخواهد علیه ملت، نظام و مردم میگوید پس ادعای اینکه آزادی نیست و نخبگان و صاحب نظران نمیتوانند نظرات خود را بیان کنند، یک دروغ بزرگ و آشکار است. ضمن اینکه جریانی که با حمایت خویینی سرکار است منتقدین مشفق را بارها با سخنان سخیف؛ بیدین و حسود، افراطی، متوهم و عصر حجری نامیده و حاضر نشده است راهحلهایی که برای حل مشکلات دلسوزانه مطرح میکنند را حتی گوش کند.
۳- اصلاحطلبان در این دولت و در دولت اصلاحات در دهه ۷۰ و ۸۰ ادعاهایی در اداره بهینه کشور داشتند که همگی در وادی عمل محک خورده، در وادی سیاسی، دو فتنه خائنانه و چند اعتراض خیابانی از آن بیرون آمده است که در حوزه روابط بینالمللی، طمع و حرص اجانب را در مداخله در امور داخلی تحریک کردند. در حوزه اقتصاد به جایی رسیدند که مردم با گوشت و پوست و استخوان خود ناکارآمدی در این حوزه را حس میکنند. چرا آقای خویینی فکر میکند با یک نامه و یک بیانیه میتواند جلوی اعلام زنگ حساب در ایام انتخابات را بگیرد و همچنان مردم را در «زنگ انشا» نگه دارد؟
۴- نزدیک به یک میلیون نفر در هر دوره ناظر، مجری و تأمین کننده امنیت انتخابات هستند. اینها عمدتا از معتمدین مردم و معتمدین دولت هستند و متهم کردن این انبوه از مسئولان به دخالت یا رفتار ناروا یک ظلم است و من نمیدانم روز قیامت آقای خویینی چگونه میتواند از تک تک آنها حلالیت بطلبد. نتایج گوناگون و متفاوت انتخابات در این دهه نشان داده است که آنها وظایف خود را درست انجام دادهاند و امانتداران خوبی برای جمهوریت نظام بودند.
۵- سؤال مهم وکلیدی این است که آیا در اتاق فکر مجمع روحانیون مبارز و جریان اصلاحات یک آدم دلسوز، متفکر، استراتژیست و تئوریپرداز پیدا نمیشود که به جز متهم کردن مسئولان برگزار کننده، متهم کردن نظام به اینکه آزادی نیست، بدون طرح شبهه غیرواقعی بازی بزرگان، بدون تهدید به عدم پذیرش نتایج و آشوب خیابانی برای مردم، در گام دوم ۴۰ ساله انقلاب حرفی داشته باشند و مردم را به مشارکت سیاسی دعوت کنند؟
آنها میان مردمی زندگی میکنند که ۴۲ سال است قهرمانانه روی پای خود ایستادهاند واز اسلام، انقلاب و ایران دفاع کردهاند. در نظامی دارند سیاستورزی میکنند که ملت، مرزهای امنیت استراتژیک خود را به پشت خاکریزهای دشمن در بیرون از مرزها و حتی داخل مرزهای دشمنان اسلام برده است.
این ظلم به این مردم است که هنگام تعیین سرنوشت، قوه مجریه گرفتار ضلعی از رقابت باشد که جز به قدرت رسیدن خود و متهم کردن دیگران و سیاهنمایی به چیزی نمیاندیشد.
از دل این جریان باید چهار کلمه حرف حساب و پنج کلمه راهحل برای رفع مشکلات کشور بیرون بیاید نه اینکه حضور آنان خود مشکلی روی مشکلات دیگر کشور بشود.