فرهنگی
| 4 سال قبل

بی‌اعتنایی فرهنگستان به درگذشت شجریان؛ تعجب کنیم یا نه؟!

در عین حال(مایۀ شگفتی) نیست چون ریاست فرهنگستان با کسی است که سیاست و مصلحت را بر ادبیات ترجیح می دهد و هر چند اهل نثر و شعر است اما صبغۀ سیاسی ( از جنس معطوف به قدرت و نه کشف حقیقت) او می چربد و به همان دلیلی پیام نداده که روزنامۀ همفکر خبر درگذشت استاد آواز ایران را در بر خلاف دیگر روزنامه ها در صفحۀ نخست نیاورده و کم اهمیت دانسته است.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سکوت «فرهنگستان زبان و ادب پارسی» در قبال درگذشت یکی از برجسته‌ترین و محبوب‌ترین خدمت‌گزاران و پشتیبانان و مروّجان زبان و ادب فارسی هم مایۀ شگفتی است و هم نیست.



(مایۀ شگفتی) هست چندان که میلاد عظیمی پژوهش‌گر زبان و ادب فارسی نوشته است:


«محمدرضا شجریان تنها یک موسیقی‌دان و آوازخوان یکتا نبود. او از بزرگ ترین و کارآمدترین حامیان زبان و ادبیات فارسی در روزگار ما بود. به این معنا که یک عمر با انتخاب و خواندن اشعار خوب فارسی، مروّج زبان و ادب فارسی و خادم فرهنگ ایرانی بود.

  شجریان همواره بر اهمیت انتخاب شعر خوب تأکید کرد و کوشید شعرهای خوب بخواند. مجموعا هم توفیق فراوان داشت. با کیمیای جاذبۀ هنرش توانست در عصر عسرت شعر و ادب کهن، سلایق نوجو و سنت‌گریز را نیز با میراث ادب فارسی مرتبط بدارد.

مردم در پرتو هنر شجریان با شعر سعدی و حافظ و مولانا و عطار و شاعران برجستۀ معاصر انس ‌گرفتند. ذهن و زبان‌شان آراسته و گرانبار از شعر فارسی ‌شد. و این باب تا دیر و دور گشوده خواهد بود. خدمت شجریان به زبان فارسی مستمر و مستدام است.»

چنان که او به درستی اشاره کرده خسرو آواز ایران «نه فقط در ایران مردم و بخصوص نسل‌های جوان را با زبان و ادب فارسی پیوند داد که به پشتوانۀ هنرش مبلغ و پشتیبان زبان و ادبیات فارسی در جهان و بخصوص کشورهای قلمرو زبان فارسی بود و پیام‌های تسلیت همزبانان افغان و تاجیک جایگاه فراملی شجریان را نشان می‌دهد.»

با این حال فرهنگستان زبان و ادب پارسی خود را به ندیدن یا نشنیدن زده یا شاید توجیه کنند موضوع به عرصۀ هنر خاصه موسیقی و طبعا فرهنگستان هنر مربوط است حال آن که چنان که اشاره شد شجریان فراتر از آواز و موسیقی بود.

باری، فرهنگستان زبان و ادب فارسی نه تنها پیام نداده و بی اعتنایی کرده که تارنمای آن نیز اشاره‌ای نکرده و به روی خود نیاورده است!


در عین حال(مایۀ شگفتی) نیست چون ریاست فرهنگستان با کسی است که سیاست و مصلحت را بر ادبیات ترجیح می دهد و هر چند اهل نثر و شعر است اما صبغۀ سیاسی ( از جنس معطوف به قدرت و نه کشف حقیقت) او می چربد و به همان دلیلی پیام نداده که روزنامۀ همفکر خبر درگذشت استاد آواز ایران را در بر خلاف دیگر روزنامه ها در صفحۀ نخست نیاورده و کم اهمیت دانسته است.


باز(مایۀ شگفتی) هست چون رییس آن با حکم رییس جمهوری منصوب می‌شود و از دولت بودجه می‌گیرد و بودجه همان پول مردم است و مردم این خنیاگر را دوست داشتند و دارند.


و نیست چون رییس جمهوری سابق که مورد علاقۀ رییس فرهنگستان بود با فرهنگستان هنر و علوم هم برخورد سیاسی داشت و رییسان آنها را تغییر داد و رییس فرهنگستان ادب هم به همان راه می رود.

و البته هست چون فرهنگستان تنها رییس آن نیست و جمعی از چهره های شاخص فرهنگی عضو پیوستۀ آن اند و با این عنوان می توانستند و هنوز هم می‌توانند اطلاعیه صادر کنند و شجریان را از منظر ادبیات بستایند البته اگر بیم توبیخ آقای حداد را نداشته باشند!


و نیست چون تا بوده همین بوده و چنان که پیش تر نوشتم معیار ستایش نزد اینان، میزان کرنش است و شجریان اهل کرنش نبود.

با این همه سکوت فرهنگستان زبان و ادب پارسی و به تعبیر درست تر بی‌اعتنایی رییس آن در قبال رخدادی چنین خسارت بار از اجر و ارج محمد رضا شجریان نمی کاهد اگر نیفزاید!

روزی روزنامه نگاری به بهانۀ حضور حداد عادل در انتخابات ریاست جمهوری نوشته بود او ۱۲ میلیون رأی دارد. نیم میلیون برای خودش و ۱۱ ونیم میلیون هم برای رقیب یا رقبا! به این اعتبار سکوت و بی اعتنایی جایگاه اجتماعی شجریان فقید را روشن تر می سازد.


نمی خواهم «هست» و «نیست» های بالا را ادامه دهم اما این اتفاق یادآور سخنی از دکتر محمود سریع القلم است که وقتی سخنرانی یا صاحب منصبی در حضور اهل فن به دانش آنان طعنه می زند آنچه بیشتر مایۀ تعجب است سکوت مستمعین و ادامۀ حضور آنان است و این که جلسه را ترک نمی کنند.


با این نگاه اعضای ارشد فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز نه به یادشجریان که در پاس داشت شخصیت خودشان و به صفت حقیقی خود نیز آیا نمی‌توانند پیام بدهند یا برای این کار هم باید از غلامعلی حداد عادل اجازه بگیرند؟!

صدایی انگار می آید! برای که پیام بدهیم؟ برای او که خود به تنهایی یک فرهنگستان بود؟!