اگر به دنبال راهی برای آشنایی با نظریات و روانکاوی فروید هستید کتاب “آسیب شناسی روانی زندگی روزمره” بهترین گزینه برای آشنایی با نظریات فروید است.
گفتمان زاگرس:فروید اولین بار در یک نامه به فلیس در سال ۱۸۹۸ از اصطلاح کردارپریشی استفاده کرد. در این نامه عنوان میکند سرانجام موضوعی جزئی که مدتهاست ذهنش را درگیر کرده، دریافته است.
کتاب آسیب شناسی روانی زندگی روزمره یکی از دو کتابی است که زیگموند فروید تا آخر عمرش مدام بخشهای تازهای را به آن افزود. فروید در این اثر به کردارپریشی و انواع و زوایای آن پرداخته است.
برای خوانندگان مبتدی که میخواهند با روانکاوی و بهویژه نظرات فروید آشنا شوند، کتاب حاضر میتواند بهترین گزینه محسوب شود زیرا کتاب کمتر به مسائل نظری محض میپردازد و بیشتر با ارائه مثالهای بیشماری که کمابیش در زندگی هر کدام از ما اتفاق میافتد و بسیار عینی و همه فهم است، سعی در تبیین نظریات روانکاوی دارد.
آسیبشناسی روانی زندگی روزمره (The Psychopathology of Everyday Life) در سه موضوع حافظه، تداعی معانی و روانشناختی آسیبشناختی جای میگیرد. این کتاب قسمتهایی از زندگی روزمره مثل فراموشی، لغزشهای زبانی، خامدستیها و خرافات و اشتباهات را دربرمیگیرد.
چیزی که باعث پدید آمدن این اثر شد دغدغه فکری فروید در مورد پدیده فراموشی موقتی نامها بود. او این پدیده را ناشی از مشاهده ویژگیهای مشخصی میدانست که در موارد خاص به خوبی قابل شناساییاند.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که رشته کلماتی از زبان مادری خود را فراموش کنید مثل شعر یا فرمول. در این کتاب میخوانید که یک قسمت از فراموشی موقت ذهن ما فراموشی رشته کلمات زبان مادری است.
در بخشی از متن کتاب آسیبشناسی روانی زندگی روزمره میخوانیم:
فرض کنیم که من از سر بیاحتیاطی و سبکسری شبانه برای پیادهروی، به بخشی خلوت از شهر میروم و به من حمله میشود و کیف و ساعتم ربوده میشود. من با این کلمات جریان این حمله و سرقت را در نزدیکترین پاسگاه پلیس گزارش میدهم: «من در فلان و بهمان خیابان بودم، و آنجا در تنهایی و تاریکی کیف و ساعتم را دزدیدند.» با اینکه من در این جمله چیزی غیر از حقیقت نگفتهام، با توجه به کلماتم در این جمله ممکن است بهنظر برسد که عقل درستوحسابی ندارم. وضع و حالی را که بر من رفته است فقط هنگامی میتوان درست شرح داد که بگویم تبهکاران ناشناس با استفاده از خلوت بودن آن مکان و حفاظ تاریکی، داراییهای ارزشمندم را ربودند. درمورد فراموشی نامها نیز اوضاع فرقی ندارد؛ نیروی فیزیکی ناشناختهای با استفاده از خستگی، اختلالهای ادواری و از خودبیخودی من، نامهای خاصی را که در یاد من و متعلق به حافظهام هستند از من میدزدد؛ نیرویی که در موارد دیگر، در لحظاتی که من از سلامت کامل و توانایی بیکموکاست برخوردارم نیز به همین نحو مرا در بهیاد آوردن نامها ناکام میگذارد.
اگر موارد فراموشی نامها را در روند زندگی خودم مورد تحلیل قرار بدهم، میتوانم بگویم که تقریباً همیشه متوجه میشوم نامی که فراموشش میکنم به موضوعی مربوط میشود که برای من اهمیت فوقالعاده شخصی دارد؛ موضوعی که در من عواطفی قوی و اغلب ناراحتکننده برمیانگیزد.
فروید در این کتاب با تحلیل موارد گوناگونی از «کنش پریشی»، ما را با عرصه ناخودآگاه روان آدمی آشنا میسازد. منظور فروید از «کنش پریشی» همان اشتباهاتی است که خواه بیماران روان رنجور و خواه افراد بهنجار و سالم در زندگی روزمره مرتکب میشوند؛ از جمله میتوان فراموشیها (برای مثال فراموشی موقت و زودگذر اسامی خاص)، لغزشهای زبان، خطاهای خواندن و نوشتن، اعمال ناشیانه، گم کردن و شکستن اشیا را نام برد، یعنی تمام آن اعمالی که ما معمولا دلیلی روانی برای آنها قائل نمیشویم و خیلی ساده آنها را نتیجه حواس پرتی و شانس و اتفاق میدانیم.
در کنار این اعمال کنشهای دیگری نیز وجود دارد که اعمال تصادفی و نشانگر نامیده میشود. مانند وررفتن با ریش، خط خطی کردن با مداد، به صدا درآوردن سکههای داخل جیب و بازی با انگشتها یا با لباس و غیره. بر خلاف کنش پریشیها که از اعمال ارادی آدمی بهرهبرداری کرده و بواسطه آنها و همچنین با مختل کردن آنها خواستههای ناخودآگاه را جامه عمل میپوشانند، اعمال نشانگر به خودی خود هیچ هدفی ندارند و تنها مانند یک نشانه، رازی از ناخودآگاه را فاش میسازند.
ایسنا
ثبت دیدگاه