زیبنده نیست یکی سقف آرزوهایش سقفی بر بنای وام باشد ودیگری کف آرزوهایش سقفهای آنچنانی!!
گفتمان زاگرس محمدباقر پورمند:حکایت زمین ومسکن درشهر دهلران از آن حکایتهایی است که سِّر ناز دارد و سَر دراز!حکایتی عریان که برای عده ای لالایی است و برای عده ای بی خوابی!آنچه که درآن نمیتوان شک کردسالهای متمادی وطولانی است که این ساخت وسازها ادامه داشته است!! چطور میتوان باور کرد دست اندرکاران ومتولیان متمول مسکن نتوانسته اند طی اینهمه سال طرحی روشن برای ساختهای غیرمجاز وزمینهای مسئله دار طراحی کنند؟ مگر میشود باور کردکه میتوان سقفی نیمه ساز را بر سر بی خانمانی آوار کرد اما نتوان میز و صندلی هیچ مدیری را بر سرش آوار نکرد؟ واقعیت این است قبل از تخریب سقف این منازل غیرمجاز باید سقف مدیریت این نوع مدیران را برسرشان تخریب کرد؛نشسته برسر همان میز وهمان صندلی! مگر میشود این همه مدیر ودستگاه در راستای یک روند معیوب سالها بی خبر باشند!؟کدام عاقل میپذیرد این مدیران مرید و توانا ازخشت اول بی خبر بوده اندتا هنگامه رسیدن به سقف! آن سقف اولی که این خشتها و آجرهای پر ازامید را بر روی هم نهاده قاعدتا باید آخرین حلقه از این حلقوم مظلوم باشد.هیچکس نباید مدافع ساخت وساز غیرمجاز باشد.اما نباید مدافع مدیرانی بود که خود عین تنگنا ومشکل هستند.قطعا تخریب تدبیری در راستای آبادانی نیست که خود عین بی تدبیریست. آیا آن مسئول حافظ منافع ملی که قطعات هزارمتری رامصوب کرده وبه همکاران خود هبه کرده از ذخیره ارث پدری بخشیده؟چه کسی سقف او را باید تخریب کند؟آیا او هم طعم بی سقف بودن را می فهمد؟ یانه داشتن سقفهای متعدد ویلایی او را وسوسه میکند؟و مدام در پی بالابردن سقف آرزوهایش می باشد؟ زیبنده نیست یکی سقف آرزوهایش سقفی بر بنای وام باشد ودیگری کف آرزوهایش سقفهای آنچنانی!!اورده اند شخصی درمیان شعله های آتش می سوخت .شیرین عقلی با ریختن آب داغ روی آتش قصد خاموش کردن شعله های آتش را داشت .!!!!این کل حکایت این تخریبهاست..