باور کنید این حجم از گروهگرایی و باندبازی در هیچ دستگاهی حتی دستگاههای سیاسی هم دیده نمیشود اما انگار ما در استان همیشه مظلوم و کوچکمان بد جور کاسهی داغتر از آش شدهایم. غرض انتقاد به شخص خاصی نیست اما این مسیر دارد باب میشود و مثل یک فرهنگ در تنهی دستگاه بزرگ تعلیم و تربیت در استان ما رسوخ میکند.
گفتمان زاگرس؛این روزها همه میدانند موتور محرکه و قدرت هر جامعهی آموزش و پرورش آن جامعه است و مسئولان و ایدهپردازان قدرتمند هر جامعه از دامان آموزش و پرورش پروریده و بارور میشوند که میوهی شیرین عملکرد مناسب آنها را آحاد جامعه میچشند. ما در ایلام داریم آیندهی آیندهسازان استان و کشورمانمان را بیرحمانه و بدون توجه قربانی مطامع این و آن میکنیم و کسی یا نمیخواهد یا نمیتواند اعتراض کند و یا رویه را تغییر دهد. چند سالی است که قطار آموزش و پرورش استان بر ریل واقعی خود سوار نیست و بیشتر محل کشمکشها، عرض اندامها و قدرت نماییهای تصدی صندلی رانندگی این قطار شدهاست، غافل از آنکه این عوض شدنهای پیدرپی و این ولع نمایاندن قدرت و به زیر کشاندنها و به رو آوردن ها دارد نظم همگانی این دستگاه انسانساز را به هم میزند کما اینکه بهم زدهاست و این آفت جان نوباوگان و امیدهای زندگی من و شما شده تا در این گرداب قدرت گرفتار شوند و درست به منزل نرسند چرا که تغییر مداوم رویهها و روندها باعث شده که هیچ کاری به مقصود نیانجامد. باور کنید این حجم از گروهگرایی و باندبازی در هیچ دستگاهی حتی دستگاههای سیاسی هم دیده نمیشود اما انگار ما در استان همیشه مظلوم و کوچکمان بد جور کاسهی داغتر از آش شدهایم. غرض انتقاد به شخص خاصی نیست اما این مسیر دارد باب میشود و مثل یک فرهنگ در تنهی دستگاه بزرگ تعلیم و تربیت در استان ما رسوخ میکند. از قدیم گفتهاند دست بالای دست بسیار است امروز شما دوستان و آشنایانی ذی نفوذی دارید و میتوانید به هر طریقی شده حرف و عمل خود را به کرسی نشانده و گوشهی قبایتان هم خاکی نشود فردا روز دیگری در تعویض قدرت بر شما پیشی گرفته و به زعم خود به دنبال جبران گذشته کارهایی میکند که نباید. واقعا ما در آموزش وپرورش چرا باید اینقدر به آموزاندن و پروراندن بی توجه باشیم و بر گردهی اسب سرکش قدرت سوار شویم، چشم بر همه ببندیم و بر تن بی رمق انصاف و عدالت بتازیم؟ این روزها که زمزمه رفتن مدیر این دستگاه انسان ساز بر سر زبانه افتاده است هرکسی چنگی به قبای بلند آن انداخته تا سهم بیشتری را نصیب خود کند که این واقعا از شان جامعه فرهنگی به دور است. مگر نَسَب و خویشی ارزش میآورد که باید ملاک باشد تا باز هم دو دستی سکانداری این کشتی بیحاصل را متصدی شود که مبادا دیگری آید و جمع دوستان متشنج گردد! آیا واقعا باید در انتخاب رهبری این دستگاه بزرگ، آیندهی جمع بزرگ دانش و هنر آموزان ملاک باشد یا جمع چندنفری صاحب منصبان؟ آنهایی که دارند میبینند و لب نمیگشایند بدانند هم در پیشگاه خداوند و هم مردم مظلوم ایلام مسئولند و بدانند که خداوند از حقالناس نمیگذرد. علی ایها حال نگارنده معتقد است حال که آموزش و پرورش مسلخ تفکرهای سازنده و ملجا منفعت طلبیهای ویرانگر شده است رسانه به عنوان دیدهبان و مظهر روشنگری باید وارد عمل شده و نگذارد آیندهی ثمرههای زندگی مردم زحمت کش استان به تیرگی بگراید و امید زنگ زدهی جوانان، بیش از پیش ناامید گردد. در این نگاره سعی شده است جوانب رعایت شود و این درد بزرگ عمومی به همه گوشزد گردد و تلنگری باشد شاید کسانی متذکر شده به اهداف اصلی و درست آموزش و پرورش در هر جامعهی برگردند اما اگر این رویه به قدرت پیش رود و سرنوشت فرزندان این آب و خاک باز هم دست مایهی شود لحن نگاره تغییر خواهد کرد تا همه دقیقتر ببینند و بفهمند که این مدت بر سر آیندهسازانمان چه آمده است.
ثبت دیدگاه