گفتمان، علی اصغر اسدی :: بحران بی اعتمادی یکی از چالش های اساسی بین مردم و مسئولین است که سالهاست دهان بازکرده و هر روز نیز به شکاف آن افزوده می شود .
زمانی برنامه ها ،طرح ها و راهبردهای مدیریتی کشور بر مبنای خواست و اراده ملت و در مسیر منافع آنان تدوین و به مرحله اجرا در آیند ولو اینکه آثار آن بر زندگی مردم ناخوشایند باشد بازهم مردم با آن کنار خواهند آمد
چرا که اولین نشانه پذیرش عمومی یک طرح و جلب همراهی مردم، اعتماد زایی عمومی بدون نیاز به تلاش های مضاعف برای اقناع سازی های بعدی است .
وقتی سیاستگذاران و حاکمان یک کشور بی توجه به مناسبات سیاسی و اجتماعی ناظر بر نقش مردم در مدیریت کشور ،ایده ها و طرح هایی را به مرحله اجرا در می آورند که نقش مردم در آن نادیده گرفته شود !
وقتی مدیران کشور نقشی فراتر از یک مستاجر را برای خود قایل شده و تمام مناسبات حاکم بر امور مستاجر و صاحبخانه را بر هم زنند!
وقتی در مواجهه با رویدادها و حوادث درون خانوادگی، مردم غریبه جلوه داده شده و نقش نامحرمانگی به آنان اعطا شود!
نتیجه اش می شود ؛پدیدار شدن بحران بی اعتمادی بعنوان مقدمه شکل گیری بحرانی کلانتر و مخربتر به نام مشروعیت اجتماعی !
پیدایش شکافی عمیق به نام بی اعتمادی بین مردم و مسیولین که با هیچ ابزاری امکان اقناع عمومی در مقابل کوچکترین حوادث و اتفاقات بر بستر رویدادهای اجتماعی وجود نداشته باشد .
درست مثل رویداد تلخ فروریختن متروپل آبادان که صرفنظر از ابعاد تلخ روحی و روانی ناشی از سوگ از دست رفتن چند هموطن ، دیده می شود که چگونه سیاه چاله بی اعتمادی عمومی ،تمامی گزاره ها و پیش فرض های وقوع این حادثه را می بلعد .
اینکه سیستم سیاسی کشور ازساعات اولیه وقوع این حادثه تلخ با بکار بست تمامی ابزار اقناع سازی ، تاکنون در اثبات فرضیه زنده یا مردن عبدالباقی مالک این پروژه عاجز مانده است این یعنی اینکه امروز با آواری گسترده تر از متروپل مواجهه ایم.
آری !گسترده تر از آوار متروپل آبادان ،با آوار شدن بی اعتمادی عمومی بر سر مدیریت کلان کشور روبرویم که به موازات فروریختن میلگرد و بتن ها بر سر کارگران نگون بخت این پروژه ،بر سر مدیریت کشور فرو آمده است .
زنهار !آوارهای متروپل جمع شدنی است ،اما باید فکری برای متروپل های بی اعتمادی کرد که جمع کردن آن کاری به وسعت ایران می طلبد، این زنگ خطر سالهاست با هر رویداد صدایش بلند تر می شود اما نادیده گرفته می شود ،نمیدانم تابه کی !
به هوش باشید که متروپل هشداریست به رنگ سینما رکس آبادان که حاکمیت بی اعتماد شده آن دوران هر چه فریاد زد که آتش کار مانیست به گوش کسی فرو نرفت که نرفت
خاکستر بی اعتمادی های آن زمان به حدی سنگین بود که پس از دهه ها اواربرداری مشخص شد که حقیقت چیست و شعله به دست چه کسی بر پیکر رکس نشست ! متروپل هشداری از جنس رکس است !بیشتر مراقب باشی
ثبت دیدگاه